-
مرد غریبه
چهارشنبه 17 تیر 1388 13:43
اینجا گویا کمی هوا ابریست باران دلم را می شنوم و آواز حزن انگیز دوری را چه خوب تکرار میکنم اینجا گویا ابر وباران دعوایشان شده من صدای شاپرک های ترسان را میفهمم اینجا هوای بارانی کمی چشم هایم را می سوزاند کمی دست هایم را می ترساند باز هم رعد و برق احساس حقارت کردن هایم باد و باران را نفرین میکند پشت آن حصار ها در این...
-
سطر آخر
سهشنبه 16 تیر 1388 15:58
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 هجای نثر هایش هنوز لحظه های خاکستریم را رنگی میکند و چله زدن های شب نشینان را در بزم آخرین نوحه های تکراری می شنوم و کسی را در پی تشویش واژه های ناخواسته ای که چون نوزاد ناخواسته متولد می شود تکرار می کنم و به غرور چرکین مادران شوریده بخت دچار میشوم و هرگز از پس...
-
........
دوشنبه 15 تیر 1388 17:00
شعر هایم نه نیاز به قافیه دارد نه ردیف شعر هایم طعم تلخ بی سامانی دارد و بس شعر هایم آسان از ریتم خارج میشوند وقتی دلم بی تابی میکند آسان نبود دل به دریا زدن و از خود گذشتن آسان نبود اینهمه دیوانگی کردن آسان نبود روی تمام خاطرات گذشته خط بطلان کشیدن آسان نبود در هجوم وحشی بی قراری غرق شدن ولی گاه میشد که تمام شعر هایم...
-
امروز تنهای من
دوشنبه 15 تیر 1388 16:57
روی خروار ها خاطره چه گردی از دلتنگیست امروز روی تمام انتظار نقش باد نیست امروز دلتنگیم اندازه همه چشم دوختن هایم بزرگ است اثری از باران بهاری در این تابستان دلسوز نیست امروز *سیمین - فانی *
-
تکرار
یکشنبه 14 تیر 1388 11:53
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 شب در من زمزمه می شود و روز در تو تکرار هستی ام بر باد میرود و عشق تو بر دار شبیخون خاطراتت شده ام خوابگرد آسمانت شده ام سارق نبوده ام که دزد رویاهایت شده ام هنوز در تو تکرار میشوم هنوز در تو آواز می شوم دیشب را به خاطر بسپار که میهمان خاطراتت بوده ام نه ایستی بود...
-
کسی دیگر نمی خواهد تو را
شنبه 13 تیر 1388 13:55
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بشکن این سکوت را بشکن قفل بی پایان این غرور را بشکن کسی از پشت آن پنجره ها انتظار میکشد این حضور بی رنگ را پر رنگ کن کسی بوم خیالش خالیست بتاب از خود، از این همه احساس رنجش ها کسی از پشت یک نگاه خیس میمیرد کمی از خود کم کن کسی در اوج بزرگی می نگرد تو را بگستران...
-
نقطه های نانوشته
پنجشنبه 11 تیر 1388 08:37
دیگر کسی طاقت داغی شن های ساحل ها را ندارد دیگر کسی طاقت خش خش برگ های پاییزی را ندارد دیگر کسی از دل هیچ آدمی خبر ندارد دیگر کسی کتاب خاطراتش خواندنی نیست دیگر کسی تیک تاک ساعت عمرش هضم کردنی نیست دیگر کسی صدای زنگ زندگیش شنیدنی نیست من هم روبروی همه نقطه های آخر شعر هایم خداحافظ نوشتم دیگر کسی نقطه های نانوشته ام را...
-
کاش
پنجشنبه 11 تیر 1388 08:11
من هم خسته ام کاش نمانده بودم کاش نخوانده بودم کاش هیچ نگفته بودم کاش نگفته بودم کاش کاش کاش کاش قناری های آواز پشت پنجره ها خاطره ای خوش بگذارند *سیمین - فانی *
-
چرا بودم ؟
چهارشنبه 10 تیر 1388 11:36
تو دریا بودی و من سنگ ساحل تو رویا بودی و من خار خاطر تو عاشق بودی و من یار جاهل تو عطر خوب عشق بودی و من دانه هل تو مجنون بودی و من سست و کاهل کجا بودم ؟ کجا بودی ؟ تو عاشقی مهجور و من از عشق فرسنگها دور تو مبهوت من بودی و من مغرور و مغرور نمی دانم چرا بودم ؟ چرا بودی ؟ *سیمین-فانی*
-
عشق کودکانه
چهارشنبه 10 تیر 1388 11:28
چرا هوای گریه دارم ؟ چرا دردهای تازه دارم ؟ دلم هوس ندارد ؟ دیگر قفس ندارد ؟ چرا دلم گرفته چرا یارم گذشته از من و هرچه داشتم هرچه که گفته بودم هوای بودن و عشق چرا دیگر ندارم حرفای نو و تازه؟ چرا دیگه ندارم چرا همهمه ها غریبه؟ چرا فریادها بی نصیبه ؟ برای گفتن تو چرا حرفا هم نا رفیقه؟ تو که حرفی نداشتی تو که کاری نداشتی...
-
چه بد شد
چهارشنبه 10 تیر 1388 11:12
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 چه بد شد بی تابی دلم پیدا شد چه بد شد بی قراری هایم هویدا شد چه بد شد اشک چشمم این چنین رسوا شد چه می شد اگر امروز بارانی میشد ؟ چه میشد اگر اشک من نمیشد پیدا هرگز دل من رسوا نمیشد هرگز چه میشد اگر میشد هم خوابه باد میشدم چه میشد اگر میشد التماس خاک میشدم چه بد شد...
-
...
چهارشنبه 10 تیر 1388 11:00
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 در صراحت صدای قورباغه ها چرا کسی گم نمیشود ؟ در نقش نقاشی باران چرا کسی تر نمیشود ؟ در سایه وهم آلود دشت چرا کسی رد نمیشود ؟ من در همه تنهاییم با آواز قورباغه ها رقصیدم در هجوم همه بارش ها پر شدم از تمنای باران در تمام فراخی آن دشت ها پایکوبی کردم قورباغه تنها نیست...
-
هوای تازه رود
چهارشنبه 10 تیر 1388 10:42
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 دلم نمی آید به سکوت بی انتهای دیوار های پوسیده گوش نکنم به شهامت بی حد تیک تاک های ساعت در پستوی کاهگلی خانه ها فکر نکنم دلم نمی آید به سقف های ترک خوردۀ فانوس های نفتی فکر نکنم نه نه دلم نمی آید به روبند های تکراری سیاه زن های بندری فکر نکنم دوست دارم گاهی حتی در...
-
من و سکوت
سهشنبه 9 تیر 1388 10:59
چشمی بود و نگاهی رازی بود و خدایی قلبی بود و صفایی زلفی بود و دل پریشی عشقی بود و عذابی تو بودی و جفایی من بودم و سکوتی نه کلامی نه نگاهی نه حرفی و صدایی * شعری الهام گرفته از شعر محراب سهراب سپهری *
-
شعری از حافظ
سهشنبه 9 تیر 1388 10:26
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن در گلستان...
-
با تو عشق را آغاز میشوم
سهشنبه 9 تیر 1388 09:35
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 زیر هر نگاه بارانی تو من پر خواهش میشوم زیر هر احساس لبخند تو من پر نوازش میشوم و تو دورتر از من به منی و من با کلامم با تو عشق را آغاز میشوم به تکرارم عادت کرده ای خوب میدانم به حجم ناخواسته گفتن هایم به رونق همه واژه هایم و به این بی انتها مانند شدن هایم ولی...
-
رهایم کن
دوشنبه 8 تیر 1388 17:05
رهایم کن رهایم کن بگذار آرام باشم و بمیرم بگذار بدانم که میخواهم بمیرم که ندانم رهایم کن بگذار بوی رهایی را با مردن بدانم خسته ام از من رها شو بگذار بی قراریهایم درمانی بیابند خسته ام از قفس تاریک دلت آزادم کن دیگر نمیخواهم کنج آن قفس تنها بمانم دیگر نمیخواهم خانه ام در دل تو باشد و بس میخواهم شبگرد کوری باشم که همه...
-
رویا دخترک و لالایی مادر
یکشنبه 7 تیر 1388 15:33
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 دخترکی زیر بام آرزو ها خوابید مادرش لالایی فردا می خواند با یه دنیا فریاد میخواند دخترک اما شعر و ترانه را خواب میدید مادرش درد و بی شرمی را از سرش می راند دخترک حیران بود چرا مادر آنقدر نگران بود ؟ دخترک خواب میدید خواب احساس عاشق شدنش خواب واله وشیدا شدنش مادر...
-
درخت دل تنگی من
پنجشنبه 4 تیر 1388 12:43
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 کسی دستی به دلتنگی من می برد آیا ؟ دل تنگم خوب رسیدست وقت چیدن شده است کسی سبد خالی احساس دارد آیا ؟ دل تنگم پر بار است وهم آلودۀ دلم بی رنگ است میچکد سرخی نار در دلم کسی حوصله شنیدن پختگی این دل را دارد آیا ؟...
-
چای آلبالو
چهارشنبه 3 تیر 1388 15:16
میخواهم که باشی و داستان فنجان و آلبالو را برایت تعریف کنم فنجانی که پر بود از چای داغ احساس مردی و آلبالوی سیاهی از عمق نگاه زنی که با بی تابی میخواست به گوشش آویزان کند حس درونش را که هم عشوه باشد و هم هویدا و مرد سر بکشد همه حس خواستنش را و نسوزد لب تبدارش فنجان پر حرارتی که هر روز تکرار میشد و هرگز سرد نمیشد و...
-
وای وای
چهارشنبه 3 تیر 1388 08:24
وسعت آوارگی دل چه زیادست وای حجم این بودن و هیچ نگفتن ها چه سخت است وای رنگ بی تابی من بی نور سقف دلتنگی من بس فراخ است وای *سیمین - فانی *
-
....
سهشنبه 2 تیر 1388 16:42
-
از من فرار نکن
سهشنبه 2 تیر 1388 08:17
از من فرار نکن من اجبار نیستم از من رها مشو من انکار نیستم من نسیمم یک نسیم صبحگاهی نفسی تازه کنی از عشق من جاری میشوم در تو یا که حتی ببویی گلی را از ته دل عطر تن من در تو عبور خواهد کرد از من فرار نکن من سخت نیستم از من رها مشو من بخت نیستم من چون باران نرم و لطیف خواهم بود اگر دست نوازشی بکشی بر روی قطره اشکم من...
-
بیا برویم
دوشنبه 1 تیر 1388 14:26
شاید رنگ دلتنگی من با همه دنیا فرق دارد شاید امروز دلتنگ من زیاد بی تابی میکند شاید باید هوایی بخورد حوصله صبر سر رفته میخواهم شاخه ای سبز به احساس کودکیم گره بزنم تا امروز کمی با هم به سراغ بادبادک بازی برویم میخواهم کمی با خود آشتی کنم ُ با خود درون بی تاب خودم کمی سر سازگاری بگذارم دستی بکشم به روی قهر دلم شاید...
-
اوج دلتنگی من
دوشنبه 1 تیر 1388 10:15
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 من میان حجم امروز و فردا غوطه ورم دست های بارانی من بوی استفهام دارد دلشوره دارد چشم من سخت می ترسد از سکه ای که دو رو دارد رنگینک های تلخ دلتنگی من زیر امواج خروشان بی اعتنایی هاست باید که کسی دستی ببرد به شاخه های شک و تردیدم سبدی پر بچیند برای معبد اخلاص سر های...
-
کسی اینجا ........
دوشنبه 1 تیر 1388 07:47
کسی اینجا بال شاپرک را میشکند کسی اینجا نور شمع را می سوزاند کسی اینجا حرف عاشقانه را پر پر میکند کسی اینجا راه خنده را بسته است کسی اینجا مرده ها را بیدار میکند کسی اینجا لانه کبوتر ها را ویران می کند به فریاد برسید اینجا کسی هست که راه تازه ای یافته برای مخروبه کردن چشم های ساده کسی اینجا قلم ها را انکار میکند به...
-
عبور
یکشنبه 31 خرداد 1388 13:04
از عبور حنجره تاب میخورد باز هم واژه های خاطره نمیدانم نمیدانم، واژه هر عشق وشورم شد نمیخواهم نمیخواهم، کلام آغازین وجودم شد در عبور یک کلام در حضور یک سلام باز هم افسانه ای بازهم ترانه ای باز هم دیوانه ای واژه بسیار است ولی بهانه هایم هر صبح سحر پر میکشند تنها ماندن هم برایم یک تکرار ساده است *سیمین - فانی *
-
تو پیدا شدی
یکشنبه 31 خرداد 1388 13:02
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 پشت پنجره احساس و خیال روز من پیدا شد رفتم و در پی یک حس و نیاز چشم به خورشید دوختم و باز خدا پیدا شد دل من هوس عشق و نوازش دارد بی جهت نیست که من همه عمرم در پی یک عشق بودم و امروز پیدا شد *سیمین - فانی *
-
...
یکشنبه 31 خرداد 1388 13:00
راستی سبد میوه های احساسم را چند می خری ؟ زیاد گران نیست خرجش فقط کمی محبت است راستی قلبم را هم از روی نیاز به حراج گذاشته ام میخواهی آنرا ؟ آقا تو روخدا بخریدش از من مادرم بیمار است مادر روحم را می گویم چند صباحیست گم است در خود آقا آقا بخریدش از من سبد هم از آن شما فقط کمی محبت جای ان لای یک روزنامه و یا کاغذ بپیچید...
-
من و چشم های رهگذر
یکشنبه 31 خرداد 1388 12:58
راستی کسی آمد که ببیند من هنوز نفسی در پی یک آهنگ دارم ؟ کسی آمد که بداند دلم به دنبال دلی در کوچه های بی احساس هنوز می گردد ؟ البته ناگفته نماند مرا هر روز رهگذری می بیند ولی آنقدر شهر شلوغ است که او هیچ نمیداند هر روز من در پی او می آیم آنقدر آشوب است کوچه ها کسی دست بر یقه ای بنهاده کسی دنبال یک کاغذ خیس روی شاخه...