مترسکهای حلبی راه می روند
شاعر : آزاده صالحیان
انتشارات : شاملو
منصور خورشیدی
در عمق خیس چشم ها
شاعر در پیوند با عناصر موجود در طبیعت ، حضوری مبتنی بر اتحادو یکی شدن را در ذهن خود به تصویر می کشد . نگریستن به همه ی اشیا و پدیده ها در جهان ذهنی شاعر ، نگارش هر آن چه در تصور او است برای بیان آن چه در تخیل خود آن را پرورانده است ، یک احساس ظریف در ارائه ی زبان و تلاش برای ثبت لحظه ها و درک از اشیا ، برای کشف کارکرد حقیقی کلام که در طبیعت اطراف او وجود دارد .
و بزرگ نمایی تصورات ذهنی تا رسیدن به آسمان روبه رو .
فیل های خیلی خیلی بزرگ
خیلی بزرگ
بزرگ / متوسط / کوچک
خیلی کوچک
فیل های خیلی خیلی کوچک
آخرین شعر از آخرین صفحه ی این مجموعه ی کوچک و متوسط که در نظر شاعر بزرگ بزرگ جلوه می کند . شکستن عناصر محدود و برداشتن مرز و مانع دررسیدن به جهان وسیع تر از جهان هستی و در هم ریزی میدان بسته برای ورود به قلمروی که بی فاصله شاعر را به سمت دیده ها و تجربه های زندگی او هدایت کند .
این نی لبک های سوخته /
و دستانی که /
روی زمین سمندر شده اند
و با توقف روی این سطر که : " این دست ها توان سمندر شدن ندارند ." تشخص بخشیدن به عوامل بیرونی و یگانه شدن با هسته های درونی شعر . با صورتی هم آغوش باد و پرسشی آگاهانه که نمی دانم آسمان زمین را می چرخاند یا زمین آسمان را در حالی که زمین را مکعب توخالی می داند تا آرامش خود را روی آن تضمین کند .
ستاره ها خیس شده اند
خزر شاید
ستاره ای شود
به بلندای خورشید
شعر های آزاده صالحیان بیشتر جنبه ی توصیفی و روایی دارد . بیان آن بسیار ساده و شباهت به نثر مقطع. که به صورت عمودی زیر هم نوشته شده اند . عدم پیوستگی در بافت کلام . و بی توجه به کارکرد نحوی و استفاده بسیار از فعل و شعر های بی نام و از همه مهم تر غلط های املائی و نگارشی موجود در متن که نتیجه ی آن موجب بد خوانی و بد فهمی می شود .
نمونه ای از تکرار افعال : در چهار مصراع ، چهار فعل
و این گردابی ترین نقطه ای است
که من ایستاده ام
ریز می کنم چشمانم را
می خندم
نمونه دیگر :
ما برای کهکشانی هستیم
که نمی چرخد
سرمان گیج می خورد
پرت می شویم
شکل ظاهری کلمه ملاک و معیار تعیین کننده برای شعر به حساب نمی آید شاعر باید علاوه بر هماهنگی میان واژگان ساختمان درونی آن را بشناسد . تجلی کارکرد کلمه را در اثر هم نشینی با هم به تماشا بنشیند . از شکل ظاهری ، مصوت ها و صامت ها ، و جلوه های دستوری زبان تا کارکرد معنایی آن ،
من سبزک های درخت توت را دوست می دارم
و به چنار های سر به آسمان زده حسرت می خورم
من در تمام روز های بیابانی حیاط مان
سرایی به تصویر کشیده ام
من در تمام چشم های بی حاصل
و تدفین گل های رو به خورشید
سیاهی های عشق را تجربه خواهم کرد
می دانم من روزی آن قدر بلند خواهم شد
که چنار های سر به آسمان زده حسرت مرا به دوش می کشند
در همین بند از شعر چند غلط املائی، تکرار ضمیر من و استفاده از فعل ها در زمان های متفاوت و تکرار برخی کلمات که برای پر کردن سطر ها آمده اند . می توانست فشرده تر و بدون تکرار برابر خواننده قرار بگیرد .
در اولین تجربه ی شاعر ، قصد من این نیست که زیاد روی ضعف های موجود توقف کنم . اگر چه نقاط قوت این مجموعه در میان شعر های بلند بی عنوان گم شده اند .
در تمام تبسم نگاه / گریه /
و در عمق خیس چشم ها / خنده
وقتی شاعر با بال های نهان بهار عشق را به پرستو ها می سپارد ، وبا سرمستی شبنمی کنار سبزه ها می رقصد ، و منتظر می ماند تا به دعوت آسمان لبیک بگوید و چشم به روی فضا باز کند . دیگر نباید با استفاده نادرست از هم نشینی کلمات ، ارکان دستوری را جا به جا کند و زبان را به بازی بگیرد . حتم دارم که بازی های زبانی در کار آزاده صالحیان عمدی نیست . من آن را به حساب تجربه ی اندک او در سرایش شعر می دانم .
من آتشکی هستم
که کسی می پرد از رویش
و گرمای وجودم
می کند یخ را آب
من دختر بادم
قاصدکی را در هوا می رقصانم
و می گذارم بر روی چشم های کسی باران را
یا : درختان خشکیده ی باغک قلب همسایه
بر روی قلبم می خزند
به پرستو ها باید عشق
و دل به دست یار باید
و تمام پرچین های خاک گرفته
استفاده ی درست از هم نشینی کلمات در بافت معنایی و کارکرد نحوی به ثبت تصاویر ذهنی کمک می کند . در این شرایط استفاده از نظام نشانه ها زمینه را برای تصاویر دیداری و حسی آماده می سازد . و ذهن شاعر را بر انگیخته می کند ،تا به تصویر سازی در شعر تمایل بیشتری از خود نشان دهد . نا گفته نماند که تصویر های تجسمی بسیاری در این مجموعه وجود دارد . که در میان سطر ها و عبارت های طویل ، دیده نمی شوند .که نمونه های خوب آن را در ادامه بحث خواهم آورد.
زمین لباس عروسی اش را پوشیده است
و در کنار برهنگی آسمان می رقصد
یا : در عمق خیس چشم هایت
خنده ای پنهان است
یا : وقتی گل های نارنجی را
پرواز می دادیم سبز بودیم
قول نیما صالحیان را در این جا می آورم که شناخت بیشتری از شاعر دارد .
" مجموعه ی پیش رو حاصل تجربیات طلوع یک زندگی است . شاعری حساس که چشمانش را به هستی گشوده است و با سر انگشتان خود آن را می کاود و لحظاتش را به بند کلام می کشد او آن گاه که به وجد آمده ثانیه های گذرایش را جاویدان نموده است . "
و زن باریدن گرفت
و مردی برای دیدن ستاره ای
آسمان را وجب کرده بود
یا : آسمان هزارم کجاست ؟
پرهایت را به من بده
بال هایم خسته است
کسی پری می سوزاند !
موهایت روی نگاه من آبشار شده اند .
شاعر با استفاده ی عامیانه ازبرخی کلمات برای دست یابی به آن چه از شعر توقع دارد .تمام تلاش خود را در ارائه این مجموعه در متن نشان داده است . امید آن هست که شاهد یک مجموعه قوی تر از شاعر باشیم برای دریافت همه ی خواسته های تحقق یافته و محقق نشده دنیای پیرامونی شاعر . بدون آن که ارجاعی به بیرون از خود داشته باشد .
اسفند ماه 1389