-
کرشمه
دوشنبه 12 مرداد 1388 11:47
چه میشود گاهی آدم ها از جنس سنگ می شوند ؟ چه میشود گاهی با خنکای تگرگی عشق را می چینند ؟ تو می دانی چرا گاهی دلت همساز تنبور غم هایت میشود ؟ شاید کوک نشده باشد غنج رفتن های دلت . من گاهی با شاخه گلی از کرشمه های وحشی پشت تار زدگی های دلت ایستاده ام کمی نفسم را به جان بچشانی نگاه ملتمسانه ام را خواهی شنفت . *سیمین -...
-
ضریب بودنت
یکشنبه 11 مرداد 1388 23:03
ابعاد بودنم را در وسعت زندگی ضربدر حجم خواستنت میکنم ضریب آشنایی را با سکوت نا خالص ها جمع می کنم تقسیم بر اعداد حبس شدن های نفس می کنم تمام نتیجه میشود تو *سیمین – فانی *
-
نقطه سر خط
یکشنبه 11 مرداد 1388 18:16
نمیخواهم که هیچکس را بخوانم نمیخواهم معبود کسی شوم لعنت به خواب آلودگی صبح هایم که رقص واژه ها را از خاطرم می پرانند و بازیچه دست طلوع میشوم نمیخواهم غروب باشم دیگر نمیخواهم سکون باشم دیگر میخواهم نوازش احساس خواستن را در خود مشق کنم بیست هزار بار هر واژه واژه چه بود ؟ گنگ ترین خط بدون نقطه و هاشور و منحنی شکستگی خطوط...
-
مرداب آبی
یکشنبه 11 مرداد 1388 18:09
و زمان آبستن غم هاست و باید دستی بالا زد گویا کسی نمیخواهد متولد بشود غم درونمان را و مرداب خواستن های خالی امان را خالی تر کند که پایمان نه به گمانم جانمان گیر نکند لای این گل و لای از خود بی خود شدن هایمان و کسی ساعت شماته دار را کوک کرده تا هر ثانیه اش گریه باشیم در حجم زمان ********** گویا هنوز واژه هایم لبریز نشد...
-
شاید اگر بودی .......
یکشنبه 11 مرداد 1388 17:51
راستی من هنوز هستم نمیدانم چرا نمیدانم شاید اگر تو بودی بودنم هوای دگری داشت اگر تو بودی بودنم رنگ دگری داشت شاید اگر تو می ماندی شاید . . . . ولی هستم شاید انتظار رنگ چهره ام شده باشد شاید امید طاق نقش بسته خیالم شده باشد هستم ولی نمیدانم چرا هستم ولی نمیدانم چرا و قتی مینویسم برای تو واژه ها مکث نمیکنند واژه ها ادا...
-
روزمرگی اتاق کارم
یکشنبه 11 مرداد 1388 14:41
نسخه های چاپی از معادله های حل نشده پرینت های رنگی از کنسرت های به آواز در نیامده فاکس هایی با کارتریج های به نیمه رسیده می نوت های خوانده نشده دست نوشته های غلیظ شاعری به نام نرسیده اسکن های سیاه و سفید پرونده های به انتها نرسیده . . . . . . . همه اینها روزمرگی ساعت لنگ اتاق کار م بود که گفتم
-
ریتم ناموزن من
یکشنبه 11 مرداد 1388 10:37
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 شاید باز هم تلاقی امروز با دیروز مرا به گریه وا میدارد شاید باز هم اصرار ثانیه ها چشم هایم را تر میکند به گمانم گریزی نیست دیده را باید شست از با تو بودن ها شاید توازن واژه ها بهم خورده که من مترادف همه غصه ها...
-
یار ( شعر مازنی )
یکشنبه 11 مرداد 1388 10:18
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 تِه گلایه ره کِجه بَوِرِم یار ؟ تِه سوی چِشمِه کِجِه بَوینِم یار ؟ دست بَوِردی مِه دِل سَرِه ته دلبازی ره کِ رِ بَوِوم یار؟ تِه دِلِ بَخونِستِن نِداشتی ، ته دل بَمونِستِن نداشتی چِه مِره شِه پَلی بَوِردی کوه. یار ؟ همه شب و روز بَیه گِلایه تو دَنی باشی هم بمونسته...
-
تکرار نبودنت
یکشنبه 11 مرداد 1388 07:03
برای هزارمین بار تو را خواندم ولی ندیدم من چرا چشمی ، دلی ، دستی تکرار تو را دوست داشتم ولی حالا چه سخت است اگر بخواهم نبودنت را تکرار کنم
-
روز تولدم
پنجشنبه 8 مرداد 1388 11:51
برای بیست و هشتمین سال چشم هایم با آفتاب هم آغوشی کرد پلک هایم روی انتهای ارزو هایم لغزید و دست هایم بار ها صدای زنده بودن را احساس کرد برای بیست و هشتمین سال لمس عشق را در خود تکرار کردم و برای ....... مهم نیست برای چندمین بار امروز هستم متولد شده ام نه برای اینکه متولد شده باشم برای اینکه باید متولد میشدم و امروز هم...
-
....
چهارشنبه 7 مرداد 1388 18:10
چقدر واژه ها کم می آورد وقتی می خواهم تو را معنا بکنم چقدر حقیر می شوند وقتی می خواهم رنگ چشمانت را به تصویر بکشم
-
...
سهشنبه 6 مرداد 1388 15:18
دست ریسمانی من ریسه بر دست تو زد افسوس که دل سیمانی تو تیشه بر دل من زد *سیمین - فانی *
-
تولد افکار
سهشنبه 6 مرداد 1388 11:22
رویش یک دانه انار در شکم بزرگ باردار خیال پس کی زاییده میشود اینهمه افکار غریب و شاخ دار ؟ قابله را بیاورید متولد بشود یک ذهن مشوش و سال دار کی آغاز شد ؟ صبح بود جیک جیک پرندگان ولگردی گربه ها و شاپرکان سبزینگی تعارفش کنید کمی از علوفه ها سر راهش پهن کنید فکر من کم از غذای ماده گاو ها ندارد امروز من و خواب و خیالم...
-
نیم رو
سهشنبه 6 مرداد 1388 11:03
سر یک جاده خاکی سوسکی تخمی گذاشت مورچه ای دید فریاد زد و رقصید وای امشب نیم رو داریم *سیمین فانی *
-
بساط خالی
سهشنبه 6 مرداد 1388 10:42
در بساطمان امروز سکوت پر شده است و دیوانگیها حراج . دلبرکان عاشق سبد خاطره هاشان پر شده است . دست خالی ، جیب خالی تر هر پلک زدن نفس بار فراوان شده است . مرد لوتی و تسبیح شاه مقصود کوچه بازار ها قصه هم نیست فراموش شده است . سر کوچه ، کبوتر ها پر پر زدنشان باب شده است . دانه کجا بود ، لانه کجا بود ؟ لانه داشتن رویا و...
-
دنیای دلدادگی های من
یکشنبه 4 مرداد 1388 14:34
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 دنیای کاغذیم را سپردم دست قلم هایی که رقص روی سفیدی کاغذ را آموخته بودند دنیای خاکیم رو سپردم دست پاهایی که دویدن را روی آن را خوب بلد بودند دنیای سنگیم را سپردم دست تیشه دارانی که ساختن را فراموش نمی کردند دنیای بیهودگی ام را سپردم دست خیال های باطلی که شب را به...
-
...............
یکشنبه 4 مرداد 1388 12:17
باران جوابی بده دلم خشکیده از دست این آدم های پوشالی گلبرگ نگاهی بکن به این دل کویری ساده لوحم خاک کلامی بگو پای ترک خورده ام نای نفس ندارد آسمان رحمی بکن لب تشنه تر ز من کجاست ؟ خدا جوابم بده دلم هوای تو دارد انگار
-
امروز و فردای من و تو
یکشنبه 28 تیر 1388 16:58
در شطـّ خاطره ها رخت بی فرجامی شستیم و در تشت آرزو ها غبار شیشه دنیا زدودیم ، اکنونمان را به یک فردا گرهی کور زدیم شکاف گسترده خستگی های زمان را با نسیمی به هم دوختیم . رنگ یک گل را به لب پنجره ها نقش بستیم و سر هر خانه سلامی بی وداع نوشتیم . به قدم های خسته ای در پس دیوار سجده کردیم ، به گل شببوی حیاط رنگ صبح را...
-
نگاه ابری تو
یکشنبه 28 تیر 1388 13:27
ولگردی های دوباره باد و هم آغوشی آن با برگ . شب نوردیهای دوباره رویاهای شبانه من و هم بازی شدن من با طلوع پروانه و نور . آفتاب پشت نگاه ابری تو بی رمق در خواب است و من دربه در در پی نور تا در آن پروانه را برقصانم، ولی هیچ نمیدانستم که نگاه تو بارانیست نه نور دارد و نه پروانه احساس من زنده خواهد ماند *سیمین- فانی *...
-
..............
شنبه 27 تیر 1388 15:36
توی هر باغی که پا گذاشتم ویرون شد روی هر برگی که پا گذاشتم خزون شد اینجا دیگه دست خودم نیست موندنم یا رفتنم خزون که شد آفتاب ویرون که شد باز هم .............
-
قصه
پنجشنبه 25 تیر 1388 08:05
قصه ای بود ساده آغاز شد یک سلام و یک سلام حتی یک نگاه هم نداشت ساده آغاز شد راه رفتن و همقدم شدن با کلام با یک طلوع آواز ماندن زمزمه کردیم و با یک غروب ماندن فردا را دعا نمیدانم مردمان نامش را چه میگویند ؟ دلدادگی یا فرار دلخستگی ؟ ولی هر چه که بود دل دادیم و فرار کردیم از دل خستگی ساده بود گفتن شرم و حیا نوشتن از حجب...
-
...
پنجشنبه 25 تیر 1388 07:58
باید که باز در آغاز تو جاری بشوم باید که باز در طلوع تو خالی بشوم نبیند چشم من غروب بی امانت را باید که باز در روز های تو باقی بشوم *سیمین - فانی *
-
فرصت
پنجشنبه 25 تیر 1388 07:55
فرصت ماندن کم شده است باید که گاه گاهی عزم رفتن بکنم فرصت دیدن این روزنه ها فرصت گفتن با شب پره ها کم شده است باید که حرفی بزنم باید که جایی بروم رفتنش را خوب میدانم بازگشتنش با تو شاید که جاری بشوم بازگشتی دیگر نباشد شاید که هرگز طلوع نشوم در تو و فرصت همیشه باقیست برای تنها شدنم *سیمین - فانی *
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 تیر 1388 14:39
شعر های کهنه ام پیش کش باران شد حرف های گفته ام پیش کش یاران شد من دگر نه شعر دارم و نه حرف هرچه گفتم زار بود و پیش کش ماران شد
-
تعریف اخوان از شعر
سهشنبه 23 تیر 1388 11:15
«شعر محصول بیتابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته. حاصل بیتابی در لحظاتی که آدم در هالهای از شعور نبوت قرار گرفته است. شاعر بیهیچ شک و شبهه طبعا و بالفطره باید به نوعی، دیوانه باشد و زندگی غیر معمول داشته باشد و این زندگیهای احمقانه و عادی که غالبا ماها داریم، زندگی شعری نیست. باید همهی عمر،...
-
تولد دوباره ام
دوشنبه 22 تیر 1388 08:48
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 من به نبض چشم هایی دچار شده ام که حس باران را هزار بار دو چندان می شود و آواز پلک زدگی صبح را در صدای من بذر پاشی میکند و قداست صبح را در من تکرار . من به آغازی دچار شده ام که آفتاب را هم شرمگین کرده است . من به حس روییدنی مبتلا شده ام که جنین تولدش را در خود احساس...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 تیر 1388 14:26
انگار کسی پشت پنجره ابهام حرفی میزند انگار کسی پشت بی رنگی من خطی می کشد کسی انگشت سماجت را پشت انگار دلم سخت میکشد من بی خط و نشان را کسی انگار به راهی میکشد . . . . . .
-
معنای دل
شنبه 20 تیر 1388 13:35
معنای سنگدلی دل های کوکی را تو معنا خواهی کرد یا باران زدگی های چشم های شوری خورده ای که به تلاطم زمان عادت دیرینه دارند ؟ تو معنا خواهی کرد یا بی تابی های زمان به زمان ریشه خاطره هایی که داشتم ؟ تو معنا خواهی کرد یا واژه های به گل نشسته بی برگ و بالم که به بی ترانگی چشم تو عادت داشتند ؟ تو معنا خواهی کرد یا زلال...
-
چه بد است
چهارشنبه 17 تیر 1388 14:20
من اگر بهانه واژه هایت باشم چه بد است من اگر هوای خواستنت باشم چه بد است من اگر اوج رسیدنت به عشق باشم چه بد است تن تنهای مرا چه کسی بهانه باران میکند ؟ تن خواستنم را چه کسی شکوفه باران میکند ؟ اوج عشق مرا چه کسی ترانه باران میکند ؟ نم نمک عادت تو من میشوم نم نمک ساز شعرهایت من میشوم نم نمک باران خیالت من میشوم اما کی...
-
از تو خبری نیست
چهارشنبه 17 تیر 1388 14:01
خواستی بخوانی مرا من خوانده شدم خواستی بدانی مرا من دانسته شدم و به دنبال تمام خواستن هایت کوله بارم را پر کردم از اطاعت های بی چشم داشت بی دریغ خواستی صدا شوم تمام تن صدا شدم خواستی نگاه کنم تمام چهره ام چشم شدم و برای تمام آن چشم پرانی هایت استدلال بی صدا شدم خواستی بازی های شرم آلودت را بهانه ای شوم تمام آن بهانه...