ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
کمی دلهره جا مانده شاید
در این قهوه خانه های تلخ
زیر قلیان های پر دود و
عبور زمزمه های تو خالی
و آشوب می دوَد
زیر پوست مردم شهری که
از دود ماشین گریزانند و
در دود قلیان غلت می خورند
و یک سیلی ترش
جا خوش کرده
روی صورت کودکان خیابان ،
چه جایش گودال تاریکیست
و حنجره شهر را می سوزاند .
گویا خدا را هم نمی توان دید
در این دود و دم بی وصف
* سیمین *
چه گویم که نگفتنش بهتر است
...................
سلام دوست عزیز ممنون از دعوتت -شعرت قویتر از قبلیها بود ولی فضای شعرت سیاهه -آرزو دارم همیشه سبز بنویسی وسبز زندگی کنی -جسارتمو ببخش -زندگیت پر از شکفایی کلمه باد
گویا خدا را هم نمی توان دید
در این دود و دم بی وصف
زیبا بود مثل همیشه
سلام سیمین گلم.ممنونم و خوشحال شدم که به من سر زدی.لینکت میکنم خانمی که همیشه کنارم باشی.دوستت دارم
سلام
شعر خوبی ازتون خوندم
با همان فضا و حس و حال اشعار خودتون
خوب منم همیشه فکر میکنم در صورت روزمرگی ها مون بهانه و اتفاق های زیادی برای تفکر وجود داره که میتونه عمیق و ژرف باشه
شعرتون یکدست بود
ممنونم
موفق باشید
با سلام خانم پاشای عزیز
خوشحالم بعد از مدتها شعر خوبی از تون خوندم که مشکلات شهری و اجتماعی رو نشانه رفته شعر دارای پتانسیل خوبی هستش که با ایجاز در اون از توضیح در شعر کاسته میشه و و میشه تاویل های دیگری رو هم از شعر برداشت کرد .
شعر رو جوری که خودم خونم رو براتون مینویسم البته نمیدونم اینجا چطور میشه نظر خصوصی گذاشت ولی میتونید خودتون تاییدش نکنید .
دلهر جا مانده
در این قهو های تلخ
آشوب میدود
زیر پوست مردم شهر
و زمزمه هایی که در دود قلیان
غلت میخورند
صورت کودکان خیابان
گودالهای سرخ
میسوزد
حنجره شهر
با دودی که خدا را
با خود میبرد .
ببخشید واقعا دوست ندارم روی شعری که با احساس شاعرش سروده شده دخالتی کنم فقط خواستم عرض کنم با ایجاز در شعر میتونید به مفاهیم دیگری هم دست پیدا کنیم
شاد باشید به مهر
درود.
فهم اجتماعی همراه با نگاه ذهنی شاعر که واژه ها را با تصویری توصیف وار و ظریف در این شعر نمودی ملموس دارد.
شاید استفاده ی بجا از ایجاز می توانست خوانش بهتری را متضمن باشد.
مانا باشید.
درود
از حفره های نقاب می شود دید و دم نزد
پشت نقاب هم...می شود فریاد زد
دستت نمی رسد به خدا؟...
ققنوسی زی
هیچ چیز در زندگی شیرین تر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد. من در زندگانی خود هر وقت فهمیده ام که مورد محبت کسی هستم, مثل این بوده است که دست خداوند را بر شانه خویش احساس کرده ام...(
دوست مهربانم در جمع دوستانم قرارت دادم امیدوارم ببینمت کنارم
سلام سیمین عزیز
همیشه لطف داری و همیشه خوبی
تو را دوست دارم
خدا
حافظی
را هیچ
سلام خانم پاشا
ممنون ازحضورت.
به زعم من کارگویاویکدستی بودبااجرایی قابل قبول وزبانی قدرتمند.
ایناروبی تعارف گفتم.
جاویدباشی.
سلام سیمین جان
از شعرت لذت بردم چون فضای اینروزها رو بخوبی تصویر کرده ای فضایی که مسموم شده و ...خدا رو هم نمیشه دیگه دید
ممنون عزیزم
با سلام
حس قشنگی داشت احسنت بر شما
سلام.نتونستم لینکت کنم.بوس
سلام سیمین عزیز:
مثل همیشه .... پر از احساس و زیبا.
شاد باشی.....و ......موفق.
و آشوب می دود زیر پوست مردم شهری که گریزانند...
موضوع متفاوتی بود و دو پهلو که من بسیار ایهام و ابهام در هنرو شعر را می پسندم امید که ضمیرمان روشن باشد...
گرامی سیمین خانم با درود
شما که میدونید چقدر شعرهای شما را دوست دارم مدتی من در سایت نبودم تازه برگشته ام شعرتان هم درد دل میلیونها ایرانی است که دلشان به حال تهران میسوزد من که 15 سال پیش از دود تهران فرار کردم! امیدوارم همچنان خواننده شعرهای زیبایتان باشم.
با مهر
سلام
گاهی نگران مردن سبزینه ها می شم
...و ناگهان در اوج این نگرانی یادم می یاد
که خدا همیشه زنده ست...
هر اتفاقی بیافته، دستم رو از دستش...
با شعر جدید آپم و منتظر نظرتون
با تشکر آزاده.
می شود کارهایی کرد
از اتومبیل ها نیست بیشتر از بخاری های گازی و آبگرمکن هاست
می شود با قطعه سه هزار تومانی سوخت را به یک سوم رساند با همان خرارت مونو اکسید کربن است حیف صنایع به ما اعتنایی نمی کنند از طرفی من خراسانیم از یک مشهدی پرسیدند راه حرم کجاست
گفت نمو گم
دوتومن بده تا بگوم
خیلی زیبا بود .متبلور از مسایل جامعه ما. خوشحال می شوم از نقد و نظرتان استفاده کنم.
سلام سیمین عزیز
اول پوزش بخاطر دیر امدنم
اما حالا که امدم شعر خوبی خوندم که با حال و هوای این روزهای ما خیلی مطابقت دارد
مانا باشی و سرفراز
sلام دوست عزیز .... امیدوارم موفق باشید
سلام سیمین جان.
شعرت مثل همیشه قشنگ بود.
آخه خواهر منی دیگه.
www.faryad54.blogfa.com
با درود
شما را لینگ کردم
موفق باشید
www.faryad54.blogfa.com
با درود رفیق
شما را لینگ کردم
بدورد
سلام
فراموش اگر شوم اما فراموش نخواهم کرد یادش بخیر کوچه ای که بوی خاکش افلاکی بود اما اکنون اسیر آسفالتی سیاه شده است مانند دلهای مردمانش که بر آن قدم میگذاراند ومن سالهاست برای طراوت خاک آبی در دست دارم اما خاک زیر سیاهی مدفون است .مهرگان منتظر حضور شماست.
مهرگان باشید.[گل]http://mehreganiran.blogfa.com/
سلام
به روزم با :
انچه من ننوشتم دل نوشته!
با درود و احترام.
با سپید کوتاهی به روزم.
و شما دعوتید.
زیبا بود دوست من با عنکبوتی نشست بر فریاد به روزم [گل]
سلام
زیبا بود سیمین جان
درود.
به زودی رو شود دست پر طاووس درباران.
به خواندنم بیا
سلام دوست گرامی
دعوتید برای شنیدن شعر با صدای شاعر در همین وبلاگ
امیدوارم ببینمتان.
با سلام خانم پاشای گرامی
خوشحال میشم در پست جدیدم بنده رو از راهنماییتون و نقد و نظرهای سازنده تون بهره مند کنید
شاد باشید به مهر
سه شنبه 14 دی1389 ساعت: 7:0 توسط:الهام کریمی
...و من شهرزادم
به قصه نشستم دوباره...
با احترام دعوتید دوستان
وب سایت پست الکترونیک
سلام.دعوتید به مراسم طلاق..
با درود.
با دو کوتاه جدید به روزم.
و شما دعوت هستید.
سلام دوست مهربان.
منتظر نقدتون هستم .
دلهره از شما دور باد
به دوستان قدیم یه سر بزن
سلام دوست عزیزم
با ترانه ای به روزم و در انتظار قدم های پر مهرت
سلام دوست قدیمی
زیبا بود
امیدوارم منو به یاد داشته باشی
سلام عزیزم
نوشته های ساده ت به دلم نشستن مخصوصا روز تولد ساده و در عین حال پیچیده
با احترام دعوتید به وبلاگم
سبز باشید
سلام
بایک شعر جدید بروزم و شما با احترام دعوتید
آیا کسی هست پاسخ دهد سوال مرا؟
جهت عرض ارادت اومدم و احوالپرسی .. غیبتتون طولانی شده .. امیدوارم هر کجا که هستید در صحت و سلامت باشید.
سلام خانم پاشای عزیز
مرده ام چقدر!!! به روزم و منتظرم با نفسهای گرم شما و نقد و نظر ارزشمندتون که همیشه راه گشاست
شاد باشید به مهر
نکند اصلن
این خواب من نبوده باشد ! ؟
که نه
با شلّیک گلوله از خواب پریدم !
نه
لرزش های تلفن همراه
( این سطر را
وقتی بیدار شدم،فهمیدم ! )
...........................
درود
با احترام
منتظر دیدگاهتون هستم
با مهر:
امیر حنایی
سلام
شعرم سرنوشت نام دارد و هزاران سال است که در کوه ها و جنگل ها به افسون باد زمزمه می شود
بخوانید سرنوشت مرا
haminjuri migashtam didiam faghat