ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
گویا در این کسادی بهار
هنوز از تو چیدن را دوست تر دارم
تا ایستادن زیر یک درخت پر شکوفه را
گویا در این همه عطر باران
هنوز زیر اشک های تو خیس ماندن را بیشتر دوست دارم
حالا دیگر وقت تو را بوییدن شده است
کمی به چشم هایم خیره بمان
تا برای هزار بهار دیگر
عکسی از شکوفه چشم هایت را
در خود به یادگار گذاشته باشم .
* سیمین *
slm.
وقتی که دیگر نبود، من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت، من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد،
من او را دوست داشتم.
وقتی او تمام کرد، من شروع کردم.
وقتی او تمام شد،
من آغاز شدم.
و چه سخت است.
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است.
مثل تنها مردن است
این شعرا رو خودت گفتی؟
واقعا که با استعدادی نبریک میگم