کمک به انتشار جهانی یک اثر

دوستان گرامی ، شاعران و نویسندگان و فرهنگ دوستان
مجموعه شعر "آدم ها و مترسک ها" اثر اصلان قزللو در نشر نوگام پذیرفته شده است . این کتاب برای دریافت حامی/حامیان در وبسایت نوگام معرفی می‌گردد. زمانی که کتاب حمایت مالی لازم را کسب کند، به صورت الکترونیک منتشر می‌شود.و رایگان در اختیار مخاطب های فارسی زبان در سراسر جهان قرار می‌گیرد.لطفا به نشانی زیر مراجعه کنید و از آن حمایت مادی و معنوی کنید . مبلغ اهدایی شما مهم نیست. شما می‌توانید یک کتاب کامل، چند صفحه از یک کتاب یا حتی چند سطر از یک کتاب را حمایت مالی کنید.
حمایت مالی به صورت ریال از داخل ایران یا پوند و یورو یا  هر واحد پولی دیگر امکان پذیر است .
این کتاب‌ هم اکنون روی وبسایت نشر نوگام قابل دسترسی‌ست. کافی‌ست به لیست حمایت کنندگان آن کتاب بپیوندید و دوستانتان را نیز تشویق کنید تا در حمایت مالی کتاب مورد نظرتان سهیم شوند. اگر شما حامی یک کتاب شوید و تمام هزینه انتشار یک کتاب را بپردازید کتاب توسط شما امضا خواهد شد و ضمیمه‌ای در مورد شما به عنوان حامی مالی به کتاب اضافه خواهد شد. اگر ده درصد یا بیشتر از هزینه چاپ کتابی را بپردازید، در صورت تمایل نام شما به عنوان حامی در کتاب درج می‌شود.
 لطفا با اشتراک گذاری این صفحه ، به گسترش مطالعه و فرهنگ کتابخوانی کمک کنید  .
با سپاس فراوان
http://nogaam.com/book/1990/

تهیه ی آثار اصلان قزللو به صورت کتاب های الکترونیکی

تهیه آثار ادبی ، داستان ها و شعرهای کودک و نوجوان اصلان قزللو به صورت الکترونیکی میسر شد .

http://adab20.sellfile.ir

نگاهی به شعر زهره ی خالقی

شعر زهره ی خالقی
***

اگر سنگینی واژه هایم از خیسی
کاغذ را پر کند
پشت این بغض نزدیک به گریه
رو به طلوع یک خیال از من
تو هستی

حس آمیزی و استعاره در واژه های سنگین و خیس ، در حقیقت آن ، واژه های دارای بعد می کند ، بعدی از مادیت ، که واژه به صورت اسفنجی در می آید که به سبب خیسی سنگین است . حال این خیسی از کجا منشاء می گیرد ، یقین از همان گریه در سطر سوم . در این حالت ، واژه ، ، ویژگی انسانی گریه به خود می گیر و آن چه کاغذ را می پوشاند ، در حقیقت واژه ی گریان است .
"بغض نزدیک به گریه " هم تصویر جالبی ست ، بغض در شرف گریه و خوشبختانه این تصویر در تصویر دیگری کامل می شود . یعنی تمام واژه های خیس سنگین بر روی کاغذ که گویی اشک پرش کرده ، خود را به بغض در گلو می رساند و پیش از آن که هق هقی در بگیرد ، نمی به چشم می زند و یک خیال طلوع می کند ، خیالی به روشنی خورشید با یک استعاره ی دیگر (طلوع یک خیال) و مخاطب گوینده ی درون شعر در آن جا ظاهر می شود .
تصویری مکمل تصویر دیگر . و در نهایت یک پرتره ی آبچکان که مخاطب درون شعر در آن جا نمایان می شود . این همان فرم یک شعر کوتاه و موثر که حسی را به مخاطب القا می کند تا او بتواند با شعر سخن بگوید از راه شعر !
مسئله در این جا چه گفتن نیست ، چگونه گفتن است . این که از طرفیت زبان و ابهام واژه ها استفاده کنی . اگر تنها گفتن بود ، مولف می توانست بگوید :"کاغذ را با واژه های غمگین پر می کنم " این همان شکل روزمره است و زبان غیر شعر و تلفیق با تصاویر که می تواند حس خوبی در مخاطب پدید آورد بی اندگی حشو و اطناب .

سه ویژگی شعر ، زبان شعری ، تصویر گری و ایجاز و فرم درونی مستحکم توانسته شعریت را به مخاطب منتقل کند .

                                                                                اصلان قزللو

نگاهی به شعر اصلان قزللو

  نگاهی به شعر اصلان قزللو

بیا برویم
وگرنه با این قطار نه درختی می دود نه دیواری فرو می ریزد و نه فصلی عبور می کند
این قطار وقتی پیاده مان کرد مسافر دیگری می گیرد
برای اتفاقی تازه !
شروع شعر با دعوت به حرکت است ، آن هم حرکتی همراه مخاطب و نه تنها. شاعرادعا دارد که اگرمخاطب وی را همراهی نکند ؛ و با این قطار( اشاره به نزدیک ، پس گوینده خود و مخاطبش را درمکانی مجاور قطار در ایستگاه می بیند) راه نیفتند، در این حالت، دیگر نه درختی می رود ، نه دیواری فرو می ریزد ، نه از فصلی عبور می کنیم.یعنی حرکت " منِ " شعر با " تو" ی آن، منتج به این اتفاقات می شود،پس همه ی این رخدادها در نگاه گوینده، مشروط به همراهی و سوار شدن " تو " همراه گوینده به این قطار است.اما این قطار چه قطاریست که سوار شدن به آن چنین خاصیتی دارد؟
چیزی که دروهله ی اول به نظر می رسد این است که این قطار، خود زندگیست ؛ و این همراهی خواسته شده، همان همراهی در سفر زندیگی است.گوینده فکر می کند اگر کسی که اورا دعوت به همراهی می کند، در سفر زندگی همراهش نشود، در این صورت هیچ اتفاقی(از اتفاقات بیان شده) نمی افتد.درخت نماد نمو و رویش و نتیجه دادن است ؛ و راه افتادن درخت، شاید جریان داشتن و استمرار یک اتفاق خوب، یک نتیجه ی خوب درزندگیست.مشخص است که شاعر دست به آشنایی زدایی دراین سطور زده است.چون درخت در دنیای شعر حرکت می کند، حرکت ترن باعث خراب شدن دیوارها می شود ؛ و با حرکت با قطار، مسافران از فصل( نه ازمکان ها) می گذرند 

چنان که گفتم، فروریختن دیوارها ازدیگر نتایج این همراهیست.یعنی این حرکت موجب برداشته شدن موانع و سدهای پیش روی حرکت مستمر زندگی می شود. عبوراز فصل هم که نشان از پویایی و تکامل آدمی در دوران ها و اطوار مختلف زندگی دارد.همه ی اینها در مجموع حرکت رو به جلو و نزدیک شدن به هدف زندگیست.و درآخر هم اشاره به اینکه زندگی هم چنان در گردش است و با سوار و پیاده شدن هیچ مسافری اختلالی درروند حرکت دائمی و انتقالات پیش نمی اید.فقط مسافرانند که مدتی با قطار هم مسیر می شوند وقطاروسیله ی رفتن.مسافران می آیند مدتی هستند و سپس به مقصد می رسند اما قطارهیچ گاه به مقصد نمی رسد چون تا هست باید برود.شاید قطار تمثیلی اززمانست – که به زعم برخی ازلی و ابدیست.همیشه این ظرف زمان قابلیت گرفتم مسافرانی تازه برای رقم خوردن اتفاقات تازه را دارد. به یاد این شعر معروف ژاله ی اصفهانی افتادم :
" زندگی صحنۀ یکتای هنرمندی ماست، هرکسی نغمۀ خود خواند و از صحنه رود، صحنه پیوسته بجاست، خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد "
درمجموع شعر، دارای بافتار منسجم و استحکام اجزاست که بخوبی با رعایت ایجازاز عهده ی اجرا و انتقال حس و پیام برآمده است.خواننده با حس هم ذات پنداری ، به این نکته که فرصت ها در حال گذرند و در کل عمر سفر کوتاهست ؛ ونیزاینکه اگر فرصت ها دریافته نشود هیچ اتفاق خوبی رقم نمی خورد به اندیشه و چالش ذهن و روح کشیده می شود.عاطفه و تفکر همراه می شوند تا در سفرکوتاهشان در این شعر، رخداد های خوبی بیافرینند.ممنونم ازشاعر گرامی .

                                                                                                           نسرین فرقانی

نگاهی به شعر "شوخی" سروده ی واهه آرمن :

شوخی
***
- پسرم در جنگ فلج شده ای ؟
- در صلح ژنرال
-شوخی می کنی ؟
- خیلی کم
بیش تر شعر می نویسم
- شعرهایت را می فروشی به من ؟
-شوخی می کنید ژنرال؟
دنیا
در یک پادگان جا نمی گیرد.

  اصلان قزللو
اولین ویژگی این شعر ، استفاده از گفت و گوست . چیزی که بیش تر در داستان و نمایشنامه از آن بهره می گیرند . همین گفت و گو فرم ظاهری را هم به مخاطب می نمایاند و از نظر ذهنی ، کلید واژه ها و عناصر شعر ، افقی و عمودی با هم در ارتباط اند . "ژنرال و شاعر " از یک سو و "شعر و نظامی گری" از دیگر سو در تمام ساخت شعر تگاتنگ هم حرکت می کنند .

آن چه در زبان شعر پیداست ، رگه ی نازکی از طنز است که آن را به ابهام و دو پهلیی می کشاند . کافی ست که مفهوم و نگرش دو جمله ی هم سان "شوخی می کنید " در دو بخش شعر توجه کنید که بی هیچ افزایش و کاهشی ، تولید معنایی متفاوت می کنند ؛ البته با توجه به سطرهای پیش از خودشان .
نگرش ها در این زبان هم قابل توجه است . یکی نگاه ژنرال که دائم به جنگ و پیامدهایش تکیه دارد و دیگر شاعر که در پوششی ظریف ، خلاف راه او می رود . این رندی ها ، حاضر جوابی ها و طنزهای حافظ را به یاد می آور و گاه پروین اعتصامی را .
گفت: مستی زان سبب افتان و خیزان می روی
گفت جرم راه رفتن نیست ،ره هموار نیست
این گفت و گوها بی هیچ افزونی و کمی ، اجازه می دهد مخاطب به درونش نفوذ کند و به پسه های کلام نگاه کند :
- پسرم در جنگ فلج شده ای ؟ اطلاق" پسرم "به گوینده ی شعر (در این جا شاعر) از شخصیت ژنرال بعید می نماید و گویی این اطلاق فقط به خاطر این است که دنیای ذهنی ژنرال از آن تراوش کند و او امیدوار است که نه ، صدردرصد درست فکر می کند و می خواهد مخاطبش را غافلگیر کند که افکار یک ژنرال چه قدر درست به هدف می خورد ، درست مثل تیراندازی اش ! و این که زمان زیادی از یک جنگ در آن کشور نگذشته است !
اما پاسخ کوتاه گوینده راهش را سد می کند :
- در صلح ژنرال ! همه ی علت ها به جنگ بر نمی گردد و اصلا چنین پاسخی با دنیای ژنرال و ساختمان ذهنی اش بیگانه است که بی درنگ می گوید :
"-شوخی می کنی ؟" این حرف هم از درماندگی او حکایت دارد و هم از عدم پذیرشش که در جهان ذهنی حصاری اش مانده است .
پاسخ شاعر ، دندان شکن است:- خیلی کم ! این خیلی کم ، واقعا برای دنیای ژنرال زیاد است از یک سو که شاعر مخاطبش را می شناسد که در دنیای نظامی گری خشک و بی رحم ، شوخی معنایی ندارد و اگر هم باشد در دنیای دیگری ست .
"بیش تر شعر می نویسم "شعر ، دنیای حس و زبان است ، مقابل نظامی گری که جز زبان شلیک نمی داند .
به گوشه ی دیگر فکر و ذهن ژنرال نگاه کنید :
- شعرهایت را می فروشی به من ؟
شعر را کالا می پندارد که شاید بشود گلوله اش کرد ! که می شود ، اما نه برای کشتار که برای صلح و شادمانی به کارش گرفت .
"-شوخی می کنید ژنرال؟ "این یعنی از خودش به خودش !که در سطرهای پیش ناموفق بود . و معنای بیهوده گویی هم از آن بر می آید .
"دنیا
در یک پادگان جا نمی گیرد."
دنیا ، استعاره از جهان گسترده ی شعر است . جهان متکثر و چگونه در حصار پادگان بگنجد؟ شعر ، حتا درجهان جنگ ، به جهان بی جنگ می رود .

در پایان ، گویی در شعر ،جهان دو بخش شده است : دنیای نظامی گری که ژنرال نماینده ی آن است و دنیای صلح که شاعر و شعر با تمام گرفتاری های فلج کننده در مقابل جنگ ایستاده اند و تن به پادگان شدن جهان نمی دهند .

نگاهی به یک شعر کیوان اصلاح پذیر :


نگاهی به یک شعر کیوان اصلاح پذیر :

"سایه ها کمرنگ شده اند
اشیا به غیبت ت عادت نمی کنند ،
هر روز
گلدانی می شکند ،
فنجان لب پر می شود،
قالی
حاشیه هایش را به موریانه می بازد ،
و خورشید
آرام
آرام
پرده را فتح می کند !"

  اصلان قزللو
زبان متن با ابهام ها و عدم صراحتش ، اولین گام را به سوی شعر شدن برداشته است . "سایه ها کم رنگ شده اند" در دو زمان ، سایه کم رنگ می شود و هر دو به وضعیت شیء نسبت به خورشید بستگی دارد . یکی هنگام طلوع و دیگری غروب . اما "فتح پرده ها " نشان از شروع روز و گستردگی نور خورشید است .
این ابهام همچنین در شکستن گلدان ، لب پر شدن فنجان هم دیده می شود که دلیل هایش به مخاطب واگذار می شود .

در این شعر تناسب‌ها و ارتباط‌هاي‌ اجزا نسبت‌ به‌ يكديگر با ساختار شعر هماهنگی دارد که این هماهنگی و ارتباط به نوعي‌ زبان‌ شاعرانه هم منجر می شود و فرم شعر ، شکل می گیرد . تما م این تناسب ها سبب می شود که جمله ها و عبارت های تصادفی ، وارد ساخت شعر نشود .

دیگر ویژگی این شعر ، خروج از استبداد مولف و تک صدایی شعر است . چرا که مولف در پی القای پیام و معنای خود ، از راه ایجاد کانال های مستقیم نیست . در حقیقت ، عناصر متن با ارتباط هایش ، به مخاطب اجازه می دهد که از زاویه های متغییری به شعر نگاه کند و از کل متن ، حسی انگیخته شود و این انگیزش به او اجازه ی برداشت یا معنا و مفهوم یا تاویلی بدهد .
به گمان من نبودِ شخصی که مورد توجه یا محبت گوینده بوده ، سبب شده که نه خود او به این غیبت عادت کند و نه اشیا که این نگاه گوینده بر آن ها تسری پیدا کرده است و همین غیبت است که حس مخاطب را بر می انگیزد و او را غمگین می کند .

تصویرهای شعری هم در این انگیزش حسی تاثیر دارد . فعل ها در این متن کماکان دیداری هستند : نگاه به کم رنگی سایه ها ، نگاه به شکستن گلدان ، لب پر شدن فنجان ، حاشیه های موریانه خورده ی قالی و فراگیری خورشید سطح پرده را .

در این شعر ، از نگاه من ، اشیا در طول زمان ، بی حضور انسان متغییر شده اند . اگر انسان مورد علاقه ی گوینده در این صحنه بود ، گلدان نمی شکست ، فنجان لب پر نمی شد ؛ حاشیه ی قالی را موریانه نمی خورد و خورشید ، به ویژه آرام آرام پرده را فتح نمی کرد .

با توجه به متن ، البته می توان پی برد که گوینده از شاعر فاصله گرفته است و به گمان من ، همین مساله صمیمیت متن را بالاتر برده و متن را هنری تر کرده است که مخاطب ها می توانند خود را به جای گوینده بگذارند و حسی برانگیخته شود .

مجموعه شعر "بهانه ی باران" سروده ی اصلان قزللو منتشر شد .


چاپ اول مجموعه شعر «بهانه‌ی باران» سروده‌ی اصلان قزللو توسط #اچ‌اند‌اس مدیا منتشر شد. نسخه چاپی این #کتاب را می‌توانید از فروشگاه‌های #آمازون و مراکز مجهز به دستگاه چاپ #اسپرسو در امریکای شمالی و اروپا تهیه کنید. نسخه الکترونیک این کتاب نیز از طریق فروشگاه کتاب گوگل ارائه شده است.
http://www.handsmedia.com/books/?book=excuse-of-the-rain
نسخه پیش نمایش در کتاب گوگل
http://goo.gl/ZmA2FM
— با ‏‎Aslan Qezelloo‎‏.

«حس سبز» مجموعه شعر ،سروده‌ی اصلان قزللو ی توسط #اچ‌اند‌اس مدیا منتشر شد.

«حس سبز» مجموعه شعر ،سروده‌ی اصلان قزللو  توسط #اچ‌اند‌اس مدیا منتشر شد. نسخه چاپی این #کتاب را می‌توانید از فروشگاه‌های #آمازون و مراکز مجهز به دستگاه چاپ #اسپرسو در امریکای شمالی و اروپا تهیه کنید.

 

http://www.handsmedia.com /books/?book=green-sense

فروش اینترنتی مجموعه شعر "درنگ رنگ " سروده ی اصلان قزللو


فروش اینترنتی مجموعه شعر "درنگ رنگ" در نشانی :

http://fadakbook.ir/product/1228/%D8%AF%D8%B1%D9%86%DA%AF-%D8%B1%D9%86%DA%AF-%28%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%29/

دانلود مجله ی جدید "نقد شعر برتر"

"مجله ی نقد شعر  " منتشر شد .
با نقد شعرهای :
کیوان اصلاح پذیر ، باران بارانی ، ریوار بارانی و سینا به منش

 به رایگان دانلو کنید :

http://www.mediafire.com/?2t8hdc3a5q35dkc


خوانش شعر (2)از کتاب انگشت و ماه

 خوانش شعر(2)

هر شاعری را باید به گمان من به شکلی خاص خواند . دقیق تر بگویم: هر شعری را باید با حال و هوای خاصی متناسب با آن شعر و با راه روشی که آن شعر راه می دهد یا می طلبد ، خواند . اگر دوست دارید شعری را تفسیر یا تاویل کنید ، به هر معنی که باشد ، خودتان باید بکنید . این جا خلوت خانه ی شماست .(ص 14- انگشت و ماه )

 

اصل این تحلیل ، آشنایی ، جست و جو و کند و کاو این نکات است :
1- شناخت نسبت یا روابط بین اجزا و عناصر شعرها یا به طور کلی مفردات هر شعر .

2-شناخت کنش یا کنش های تک تک این مفردات و بر همکنش (ممکن)- یعنی تاثیر و تاثر متقابلِ- آن هاو صورت فرجامین کارهایی که کلِ یک پارچه ای را در جان ما صورت می بندد.

3-نگاه کردن و اندیشیدن به فضاهای خالی گسترده ی میان عناصر اصلی شعرها .

4-دنبال کردن طیف معنایی هر واژه با توجه به چارچوب یا موقعیتی که در آن آمده .

5-توجه به برخی نکات ساختاری شعرها .

6-جلب توجه خواننده به برخی نکات دستوری .

7-استفاده از دانسته های قبلی ، مشروط بر آن که از سامان های بیرونی یا درونی شعر پا فراتر نگذارد و ارتباط دادن آن با فضای کلی شعر.

8- یافتن ارتباط میان شعر مورد نظر با نمونه های شعر و نثر گذشتگان .
9-برقراری ارتباط میان شعر مورد نظر با هنرهای دیگر مثل موسیقی و نقاشی .

10 مطرح کردن برخی نکات فلسفی که در تامل و عمق یابی شعر یاری می کند .

(از کتاب "انگشت و ماه ")

 


نگاهی به شعر کیوان اصلاح پذیر

نگاهی به شعر کیوان اصلاح پذیر

در چشم قرمزم
روزنامه دیگر نفوذ نمی کند ،
لابد
دیجیتال ،
عصر شده است
که بساط سرب ؛
حروف مست را سمّی نمی کند
و فشنگ ها
سنگین تر می شوند
شب است !
اما گوسفند ها ی مرده
بیداریم رارها نمی کنند
خوابم گرفته است
و تو
شمرده نمی شوی

شاید بشود چند فضا را در این شعر از هم جدا کرد و بعد با هم تلفیق کرد .
1- فضای گوینده با چشم های سرخ
2- فضای نشر (روزنامه )
3- فضای دیجیتالی
4- گوسفندهای مرده
5- تو
به گمان من شعر چیزی در مشتش پنهان کرده است . آن چه در این شعر آمده ، در حقیقت ، داده های اوست . شاید شبیه معادله ای ذهنی خارج از ریاضی ! و مخاطب باید آن را کشف کند . چیزی که حتا نامی از آن برده نمی شود .
گوینده از این وضعیت ناراحت است ؛(در چشم قرمزم

روزنامه دیگر نفوذ نمی کند ،) وضعیت عدم نفوذ حروف در چشم . چرا که هرچه نشر کم تر شود ، فرهنگ پایین تر می اید ؛ نگاه ها ، دیده نمی شوند ؛ خبرها حبس می شوند و بی خبری آغاز.

"لابد
دیجیتال ،
عصر شده است
که بساط سرب ؛
حروف مست را سمّی نمی کند
و فشنگ ها
سنگین تر می شوند"
در این متن ، واژه ی "لابد" امکان دسترسی به مفهوم را به مخاطب می دهد که شاید عصر دیجیتال هم بهانه ای برای کم شدن نشر باشد ؛که هر چند حروف سمی اند ، اما انتشار آن ها سمی نیست !
با انتشار کم تر سرب در روزنامه ها و نشرآن ها ، کفه ی ترازوی فشنگ ها سنگین تر می شود . این یک فضای نظامی نیست ؟
همچنین ، عدم انتشار خبر ، فضای سیاه شبی را سبب می شود .
همین سنگینی کفه ی فشنگ ها نیست که گوسفندها ی مرده را سبب شده ؟ گوسفندهای مرده ای که خواب را در چشم تر گوینده شکسته است؟ و شاید نمادی باشد !
اما "تو " هم در عین حضور ، در این فضا به حساب نمی آیی .
وقتی تو نباشی ، نشر نباشد ، فشنگ ها زیاد بشوند و همه چیز بهانه ای برای ایجاد یک فضای سیاه باشد ، گوینده هم خوابش می گیرد و فضای میرایی بر جهان حاکم می شود .
" و تو
شمرده نمی شوی"

باید این نکته را یاد آور شوم که اگر فضاهایی خالی در میان متن باشد ، شاید  تاویل بیش تری در شعر برای مخاطب پیدا  شود .مثلا این طور :

در چشم قرمزم
روزنامه دیگر نفوذ نمی کند ،

لابد
دیجیتال ،
عصر شده است
که بساط سرب ؛
حروف مست را سمّی نمی کند
و فشنگ ها
سنگین تر می شوند.

شب است !
اما گوسفند ها ی مرده
بیداریم رارها نمی کنند.

خوابم گرفته است
و تو
شمرده نمی شوی.

اصلان قزللو -26 اردیبهشت 92

انگشت و ماه

خوانش شعر: (از کتاب انگشت و ماه - ع. پاشایی- انتشارات نگاه-ص 12و 13)
این مقالات از دید خواننده به شعرها نگاه می کند و لزومی ندارد که خواننده این جا نقاد شعر باشد یا مفسر آن . او می خواهد آن را بشناسد و با آن زندگی کند ، در آن سفر کند . شاید در گام های بعدی ست که به نقد یا تعبیر و تفسیر آن می نشیند . از این رو این نوشته ها در همان سامان خوانش شعر می ماند .
در کتاب می خوانید که در وقت خواندن شعر مجازیم تخیل مان را به کار گیریم و فرق می گذاریم میان تخیل و خیال بافی . بیانِ کوتاهِ تفاوتِ میان این دو ، این جا ضروری ست . در تخیل ، از یک سو عناصر همانند و از سوی دیگر عناصر مشترک چیزهای به ظاهر بی ارتباط را جست و جو می کنیم ، یعنی وحدتی که در کثرت هاست (با حفظ کثرت هاشان) می نگریم و آن را کشف می کنیم و در این کار هیچ گاه از مدار شعر ، یا دقیق تر گفته باشیم ، از مدار و فضا و موقعیت کلی شعر بیرون نمی رویم ، یعنی به جامعیت عناصر یک شعر توجه داریم . بی چنین تخیلی به احساس شعر نزدیک نمی شویم . اما خیال بافی ، آن وجه از حافظه است که از نظم زمان و مکان ِ شعر بیرون می رود و می توان آن را فرایندی دانست که ایماژها یا خیالینه های اولیه را – که شاید ربطی به شعر ندارد – که شاید فقط لحظاتی به آن ها نیاز باشد – و ناروا را می گیرد و از اصل شعر دور می شود و آن را از دست می دهد ، هر چند که شاید خود را راضی کرده باشد . تخیل پروری خواننده بر ادراک مبتی است و خیال بافی یا خیال پردازی بر آرزوهای او که قاعدتا با شعر خوانی همخوانی ندارد . خیال پرداز آن را که در شعر است نمی بیند و آن چه خود ساخته و پرداخته ، و باسرشت شعر همخوان است ، می آویزد . در تخیل ، منطق آن شعر خاص را که در زبان و فرم ، و به طورکلی در ساختار آن تنیده شده ، تجربه و زندگی می کنیم ، آن را باز آفرینی می کنیم . خیال بافی در خواندن شعر ، کاری ست با ارزش ؛ البته اگر هدف شناخت روان شناسی خواننده باشد . اما اگرتحلیل وخوانش شعر برای دیگران باشد ، کاری ست نالازم . اشاره ی من به خیال بافی در چنین نوشته هایی ست .
ادامه دارد...

تاملی در مجموعه شعر " درنگ رنگ " سروده های کوتاه اصلان قزللو

تاملی در مجموعه شعر " درنگ رنگ " سروده های کوتاه اصلان قزللو
  کیوان اصلاح پذیر


بخش دوم :تاویل
------------------------
روزگار ، دیگر شده است اما ما آدمیان همپای آن ، دیگر نشده ایم . گاه زودتر و گاه دیرتر ،دیگر شده ایم یا می شویم . این شکافی است که همواره بین عین و ذهن یا بین واقعیت در حال تغییر و سنت رخ میدهد . درهمین شکاف ها ست که هنر زاده می شود . هنر برای پرکردن فاصله های پیشرفت و سنت ، برای غلبه بر اضطراب تعلیق و سقوط ، برای لذت بردن از گذشته ای که مایه ی امنیت خاطر بوده و یا شعف از آینده ای که هنوز نیامده ... و شعر بهترین مکان برای ساختن این دنیاهای فرضی است . زبان را میشود در ذهن دستکاری کرد و روی کاغذ جهانی دیگر ساخت . در این جهان دستکاری شده ، رویاها از واقعیت قابل تشخیص نیستند و اشیا صفات خود را تعویض میکنند . اما در زمانه ای که ما میانسالانش هستیم ، بحران یکی از ویژگی های جدانشدنی آن است . فراگیر شدن ارتباطات و پخش مداوم اطلاعات از آسمان و زمین ، انسان را در معرض دانایی دائمی قرار داده است و این آگاهی، سرشتی بحرانی و تراژیک دارد . یک اثر فوری بحران بر زندگی امروزین ما ، سرعت است. انگار فوتوریست ها بازگشته باشند . دستپاچگی ، شتاب ، بصری شدن ، خلاصه گی و ... از صفات امروزه ی همه ما شده است . آرامش معنای دیگری یافته و آن فرار است . برای آرامش دیگر نمی شود به خانه و شهر و محل کار اتکا کرد . برای آرامش باید از وسائل ارتباط جمعی گریخت و البته جایی برای گریز وجود ندارد . به این ترتیب است که شعر کوتاه جای شعر بلند را میگیرد . حوصله ی جمعی از شعرهای بلند و مطنطن سر می رود و دیگر نمی شود مطمئن بود که خوانندگان ، شعر بلند را تا انتها بخوانند . در روزگاری که خبر یک انفجار با صدها کشته فقط تا انتهای تصویر انفجار تحمل میشود ، نباید انتظار دیگری داشت . گرچه آموزش علم و تکنولوژی هنوز هم به مطالعات بسیط و گسترده ارتباط دارد اما در زمینه هنر ، سمت و سوی کوتاهی و نشانه ورزی وجه غالب این منشور رویا نما است .
شعرهای اصلان نیز شاید به همین دلیل کوتاه شده اند . گاهی برشی از مفهوم زندگی هستند " این همه تمرین / برای یک بازی خوب و / سوت پایان"
و گاه شگفت زدگی از کشف دیگرگونه دیدن " چه راز وحشتناکی را افشا می کند /خروس / که چشم هایش را می بندد / وقت خواندن"
و گاه دچار نوستالوژی می شود " چه کسی خواهد خواند /خاطره های دل تنگی دریا را / که هرروز می نویسد /بر ساحل" .
اما وجه غالب همه شعرها ، حضور طبیعت و انسان در ساده ترین وضعیت و بدون فلسفه خوانی است . شاعر به دنبال کشف نیست بلکه به دنبال حل شدن در طبیعت است " باران که باشی / گل می کند دلت / فقط می ماند کسی که / دست در دستش بگذاری و / بهار شوی " و یا " صدبار جوان می شدم / با این دل عاشق /درخت بودم اگر"
شاعر سعی می کند با کمترین دستکاری در طبیعت به او بپیوندد و به این ترتیب هم تازه بماند و هم ساده شود " جایی که می شود نوشت / تمام غم ها را و / منتظر آفتاب نشست ، / دفتر بزرگ برف" و یا " من از نسل درخت های جنگلی / در شیب دره ام ! / سنگ به قله نشسته ای اگر ، / حرفی بزن بامن !"
تقریبا هیچ شعری بدون حضور طبیعت سروده نشده است . انگار شعرها برای طبیعت خوانده می شوند " چه کسی خواهد خواند /خاطره های دل تنگی دریا را / که هرروز می نویسد /بر ساحل " و یا " رد پای بهار را / نشان میدهد / درجاده های برفی ، /گل یخ "
حتی عشق انسانی که نمونه ی طبیعی ندارد نیز با استفاده از عناصر طبیعی رنگ آمیزی می شود " با فانوس ماه / در پناه کوه ، / بیا / در مسیر چشمک ستاره ها / شرقی شویم " و یا " باران که باشی / گل می کند دلت / فقط می ماند کسی که / دست در دستش بگذاری و / بهار شوی"
اما گاهی طبیعت وارد زندگی انسانی میشود و آن را دگرگون میکند . این دگرگونی همواره مثبت نیست " سفر ابرها / بهانه ای بیش نیست !/ بادها ، / تنها ،/ برای خاموشی چراغ ها می تازند ؛" این دخالت طبیعت شاید واکنشی به دخالت انسان در طبیعت باشد . اما وجه غالب در شعرها همان دوستی انسان و طبیعت است .
عنصر غایب در شعر زندگی شهری است . این شعرها را میشود به عصر روستایی و شبانی برد و خواند . تغییرات تکنولوژیک و بحران انسانی و تغییرات اجتماعی و شخصیتی در این شعرها نمودی ندارند . انسان در طبیعی ترین وجه خود به طبیعت پیوسته است و طبیعت مبنا و شاخص حقیقت و زندگی است . " گنجشک ، گربه ، سگ / راستگوترین اند / که حرفشان یکی ست ؛ / در همه ی عمر" و همه ی حق و زیبایی به طبیعت منسوب می شود " تیرکمان ، سنگ ، تفنگ / درخوابند همه . / نقاشی می کنند / صفحه ی برفی پیاده رو را / کبوترها " !
و اگر هم خبر خوشی در راه است باز هم طبیعت مژدگانی می خواهد " بردوش نسیم / سوار است / قاصدک خوش خبر"
از نظر شکلی هیچ شعری از پیچیدگی ها و تعقیدهای زبانی برخوردار نیست . کلمات در ساده ترین صورت خود چه در ارتباط افقی و چه در ارتباط عمودی بکار رفته اند . شکی نیست که شاعر می توانسته است با صنایع ادبی ، رنگ و رویی به شعرش بدهد اما با توجه به حضور طبیعت در شعر ، این ساده نویسی معنایی جز همگامی با عناصر طبیعت ندارد . شعر سعی میکند خود را طبیعی جلوه دهد . مثل یک سنگ یا صدای یک رود یا یک باد . به همین دلیل بجای آن که به دنبال فلسفه ی چرایی باشد به چگونگی پرداخته است " رد پای بهار را / نشان میدهد / درجاده های برفی ، /گل یخ " و یا " تا شکوفه ها / از راه برسند ، / سرگرم می کند زمستان را / برف"
-------------------------------------------------------
کیوان اصلاح پذیر
بهار 92

مجموعه شعر "درنگ رنگ "منتشر شد

 

» سرویس: فرهنگي و هنري - ادبيات و نشر

کد خبر: 91121409215

دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۴

مجموعه شعر «درنگ رنگ» سروده اصلان قزللو منتشر شد.

این شاعر به خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: این اثر شامل 90 شعر در قالب سپید و کوتاه با موضوعات عاشقانه و اجتماعی است.

او افزود: در این مجموعه شعر که ویژه بزرگسالان سروده شده است، سعی کردم به جهان انسان و روابط انسانی نگاهی تازه داشته باشم و در این راستا به عدم قطعیت در شعر روی آوردم.

قزللو درباره زبان این مجموعه عنوان کرد: زبان معیار را در این مجموعه شعر کم‌رنگ کرده‌ام و سعی کرده‌ام مخاطب را با واژه‌ها به پایان شعر برسانم، بنابراین ضربه این اشعار در پایان آن‌ها دیده می‌شود تا مخاطب بتواند کشف‌های تازه‌ای داشته باشد.

او ادامه داد: از بازی‌های زبانی بیهوده که به ارائه تصویر و زیبایی کمکی نمی‌کند و در بهترین حالت مخاطب را سر کار می‌گذارد، پرهیز کردم. کوتاهی شعرها بیش‌تر برای مخاطبان کم‌حوصله امروزی است تا به خواندن ترغیب شوند و البته مخاطبان ویژه نیز بی‌بهره نیستند.

«درنگ رنگ» توسط انتشارات برگا منتشر شده است.

در این کتاب می‌خوانیم:

در شکفتن هر گل

خنده‌ای‌ست بر باد رفته

از لبی که

نظاره‌گر درد پنهان غنچه است

پشت حادثه خاک

"درنگ رنگ "منتشر شد

مجموعه شعر "درنگ رنگ" منتشر شد :
دوستان بسیاری درخواست تهیه ی کتاب "درنگِ رنگ" را قبل از توزیع در مراکز پخش ، کرده اند . بنا به درخواست این عزیران :
لطفا ابتدا نشانی کامل پستی و کدپستی خود را در بخش پیام خصوصی همین صفحه برایم بگذارند .
قیمت پشت جلد کتاب ( 4500 تومان ) را
به شماره ی کارت : 6274121141683524 بانک اقتصاد نوین - به نام اسلان قزللو واریز کنند و شماره ی ارجاع و زمان ثبت شده در رسید را برایم بنویسند . هزینه ی پست به عهده ی ما خواهد بود
با سپاس فراوان: قزللو

شوک شعر(2)

شوک شعر (2)
شعر و تفکر تجریدی :پل والری
***

به عبارت دیگر می توان گفت که حالت شعری کاملا نا منظم و ناپایدار، غیر ارادی و حساس و شکننده است و ما همان طور که آن را تصادفی یافته ایم ، تصادفی نیز از دست می دهیم . ولی این حالت برای شاعر شدن کافی نیست . همان طور که فرد با دیدن خواب و رویای گنج ، هنگام بیداری وقتی با هیجان روی تخت خود می ایستد ، نمی تواند گنج را پیدا کند .

وظیفه ی شاعر - از این تعبیر شگفت زده نشوید - تجربه کردن حالت شعری نیست ؛ این مسئله ، مسئله ای خصوصی ست .وظیفه ی او به وجود آوردن این حالت شعری در دیگران است . شاعر با این واقعیت ساده شناخته می شود - یا حد اقل هر کسی شاعر خود را بدین گونه باز می شناسد -که باعث می شود خواننده ، دچار "الهام " شود . بی تردید الهام ویژگی جذاب و گیرایی ست که خواننده آن را به شاعر مورد علاقه اش عطا می کند : خواننده در ما شاعران شایستگی های متعالی فضایل و محسناتی را می بیند که در درون خود متحول شده است . او در ما شاعران در پی یافتن علت شگفت آمیز شگفت زدگی خود است .

ولی احساس شاعری و تالیف تصنعی این حالات در برخی آثار ، دو امر کاملا مجزا و متفاوت اند ، همان طور که حس و کنش دو امر متفاوت هستند . کنش مستمر از هر نوع تولید خود انگیخته ای پیچیده تر است خصوصا زمانی که در قلمرویی قرار دادی همچون زبان صورت گیرد .
بگذارید برایتان داستانی تعریف کنم که شرح یکی از مشاهدات جالب توجه خود من است .
دامه دارد...

هوانس گریگوریان در شعر شناور شد

          
***
هوانس گریگوریان شاعر ، مترجم ، روزنامه نگار و زبان شناس پر آوازه ی ارمنی در هفتم اگوست 1946میلادی در شهر گیومری ، مرکز ایالت شیراک در کشور ارمنستان متولد شد .
او فارغ التحصیل رشته ی زبان شناسی از دانشگاه دولتی ایروان بود .اولین مجوعه شعرش را با نام " آوازهایی بی موسیقی" در 1975 منتشر کرد .
پاییزی کاملا متفاوت"، باران به مناسبتی غمگین" ، "ساعت های دیر گذر" ، "فرشته هایی از آسمان کودکی " ، "میان دو سیلاب" ، "نصف وقت" و "اعتدالین " مجموعه شعرهای دیگر او هستند .
او برای کودکان هم مجموعه شعرهایی منتشر کرد .
هوانس مترجم خوبی هم بود و کتاب های بسیاری را از زبان های دیگر ترجمه کرد .
هوانس شعرهایش جا گذاشت تا دیگران بخوانندش . به گمانم شاملو در جایی گفته است "بزرگ ترین شعر هر شاعر مرگ اوست " . یادش گرامی .
واهه آرمن شاعر خوب هم میهن ما ، "پاییزی کاملا متفاوت" را از هوانس گریگوریان به فارسی برگردانده است و نشر "امرود" چاپش کرده . بخوانیم شعری از هوانس :
***

زیر آسمان شب
...................... روی سبزه ها
خوابیده بودی در جنگل،
بیدار که شدی، دیگر
....................... دیرت شده بود،_
سبزه ها درون تو روییده بودند،
شاخه ها از دورن تو عبور کرده بودند،
اما روی سینه ات، همان جا که قلب تو است
گلی شکفته بود با رنگ های بسیار تند
و گلبرگ هایش، هر لحظه
.......................... رنگ عوض می کردند.

باد ملایم سبزه ها را تکان می داد، و من
احساس می کردم که سبزه ها
انگشت های من هستند. خورشید
شاخه ها را نوازش می کرد، و من
احساس می کردم که شاخه ها
دست های من هستند. پروانه ها
دور گل می چرخیدند
و از شادی
در پوست نمی گنجیدم ...
لابد مرده ام،
_فکر می کردم، بدون اضطراب،_
لابد مدت ها است که من مرده ام.
اما اگر نمرده ام، بد نمی شد اگر
کمی هم این گونه زندگی می کردم...

(ص 28 - پاییزی کاملا متفاوت - هوانس گریگوریان - نشر امرود)

شوک شعر(1)

شوک شعر (1)
پل والری - از ارغنون 14- درباره ی شعر
****

نخست اجازه دهید تا ببینیم و بشکافیم که آن شوک اولیه و همواره تصادفی که ابزاری شعری را در درون ما بر می سازد چیست ؛ و مهم تر از همه بفهمیم که آثار آن چیست . مسئله را می توان به این گونه مطرح کرد : شعر هنری مبتنی بر زبان است ؛ ترکیباتن معینی از کلمات می توانند عاطفه ای را تولید کنند که سایر ترکیبات نمی توانند و ما آن ها را ترکیبات شعری می نامیم . این عاطفه چه نوع عاطفه ای ست ؟
من این امر را در درون خود این گونه باز می شناسم : تمامی اشیا و موضوعات ممکن ِ جهان عادی ، بیرونی یا درونی ، هستی ها ، رخدادها ، احساسات و کنش ها ، در عین حال که جلوه و نمودمعمولی خود را حفظ می کنند ، به ناگهان در رابطه ای متناسب و درخشان ولی تعریف نشده با حالات تاثرات کلی ما قرار می گیرند . به عبارت دیگر این هستی ها و اشیا به خوبی شناخته شده - یا بهتر بگویم ایده هایی که مبین آن هستند - به نوعی به لحاظ ارزشی تغییر می پذیرند . آن ها یکدیگر را جذب می کنند، آن ها به شیوه هایی کاملا متفاوت از شیوه های معمولی به یکدیگر پیوند می خورند ؛ اگر این بیان مجاز باشد ، آن ها موسیقایی و پر طنین می شوند و اصطلاحا به شکلی هماهنگ به هم مربوط می گردند . جهان شعر که بدینسان تعریف می شود ، واجد شباهت های گسترده ای با ویژگی هایی است که ما به جهان خواب و رویا نسبت می دهیم .
از آن جا که کلمه ی خواب و رویا وارد صحبت ما شده است ، به طور گذرا بگویم که بررسیی آن در ادوار مدرن با شروع رمانتیسم ، اغتشاش نسبتا قابل فهمی میان مقوله ی خواب و رویا با شعر ایجاد کرده است . خواب و رویا و خیال بافی ، ضرورتا شعری نیستند ؛ ممکن است این گونه باشند و لی صور و ترکیباتی که به میانجی بخت شکل می گیرند ، فقط به مدد بخت صُوَری هماهنگ هستند .

اصلان قزللو شعرهای بزرگسالانه‌اش را به چاپ سپرد

اصلان قزللو شعرهای بزرگسالانه‌اش را به چاپ سپرد

» سرویس: فرهنگي و هنري - ادبيات و نشر
32-149.jpg

اصلان قزللو «درنگ رنگ» را شامل 100 شعر ویژه مخاطبان بزرگسال به چاپ سپرد.

این شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: «درنگ رنگ» مجموعه‌ای از شعرهای سپید کوتاه با موضوعات اجتماعی و عاشقانه است که قرار است توسط انتشارات برگا راهی بازار کتاب شود.

او افزود: این اولین مجموعه شعر بزرگسال من است که قرار است منتشر شود، اگرچه تا کنون هشت مجموعه شعر را برای بزرگسالان سروده‌ام.

قزللو همچنین از نگارش کتاب «ستایش‌گری در شعر فارسی» خبر داد و گفت: این کتاب به بررسی آثار شاعران از قرن سوم تا زمان شهریار می‌پردازد.

او درباره این کار خود گفت: حدود یک سال و نیم است که کار تألیف این کتاب را در دست دارم. در این اثر بیش‌تر به روند ستایشگری ‌در شعر فارسی، علت انتخاب قالب قصیده برای این شعرها و چگونگی تغییر قالب آن‌ها به غزلیات پرداخته‌ام.

او افزود: این کتاب، کتابی آکادمیک است و در آن به شعرهای بیش از 200 شاعر پرداخته‌ام که بزرگ‌ترین آن‌ها حافظ است.

همچنین در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، قزللو این روزها مشغول نوشتن مجموعه‌ای مشتمل بر 10 داستان کودکانه است که تا کنون موفق به نگارش پنج تای آن‌ها شده است.

او درباره این کار خود گفت: این اثر در واقع بازآفرینی قصه‌های عامیانه است که به نوعی به تألیف پهلو می‌زند. ماجراهای این داستان‌ها تماما با شخصیت یک روباه پیوند خورده است؛ روباهی که برخلاف داستان‌های معمول علی‌رغم حیله‌گری، پیوسته شکست می‌خورد.

قزللو اظهار کرد: منظور من از نگارش این اثر آن است که به کودکان آموزش بدهم حیله‌گری همیشه عامل پیروزی و موفقیت نیست، حتا برای روباه‌ها و روباه‌صفتان.

او در پایان از وضعیت بازار نشر گله کرد و گفت: وضعیت چاپ کتاب به قدری بد است که برای مؤلفان چاره‌ای جز نوشتن برای انبارها باقی نگذاشته و عملا ارتباط بین مؤلف و مخاطب مختل شده است.

نقد شماره ی 3- منصور خورشیدی

دو كتاب چاپ شده دارد: "از فكرهاي با تو" ، سال 81، نشر نيم نگاه 
"خطابه‌هاي كهنسال كودكي " سال 77 نشر خوارزمي. 
مجموعه‌ شعرهاي "آبي ناگهان"ش سال 91 به شکل E.book منتشر شد. مجموعه ی "سجاده روي ماه بينداز" را هم آماده چاپ دارد . از اين شاعر و منتقد شعر حجم مقالات بسياري در داخل و خارج كشور منتشر شده است. مهمترين مقالات او عبارتند از "از ترس مست شديم" در كتاب "از حاشيه تا متن"، "حيرت عظم حجم" در كتاب "حتاي مرگ" ، "بررسي شعرهاي رويايي" مجله شهروند، كانادا ، "نقد و بررسي شعر معاصر" مجله آفتاب، نروژ ، "سوررئاليسم جنجالي‌ترين مكتب ادبي جهان "، "بررسي مكتب‌هاي ادبي جهان" ، "من سوم" سرشت باطني انسان در جهان شعر و ...

ادامه نوشته

در آمدی بر نظریه ها و نقد ادبی

معرفی کتاب "در آمدی بر نظریه های ادبی و روش های نقد
نویسنده : چارلز برسلز
برگردان فارسی : مصطفا عابدینی فرد
انتشارات \ نیلوفر
بخش های مهم کتاب به انتخاب شاعران و منتقدان شعر برتر

"کتاب حاضر بر چند پیش فرض استوار است . نخست این امر را مسلم گرفته ام که چیزی به نام "قرائت بی طرفانه " یِ اثر ادبی وجود ندارد.
واکنش های ما به آثار ادبی ، خواه غیر ارادی و مبتنی بر احساس باشد یا خواه کاملا منسجم و بر پایه ی استدلال ، در هر حال تعاملاتی از این دست ، همگی بر عوامل اصلی و زیر بنایی ای استوارند که نحوه ی واکنش خاص ما به هر متن را تعیین می کنند . در واقع موضوع اصلی این است که چه چیز موجد این واکنش ها می شود و یا این که خواننده چگونه مفهوم یا معنایی را از متنی استخراج می کند . نظریه ی ادبی به واکنش های ما ، برداشت هایمان ، فرضیات مان ، عقایدمان و احساسات مان درباره ی متن می پردازد . به منظور پی بردن

ادامه نوشته

نقد شماره ی 2 (شعرهای کیوان اصلاح پذیر)

نقد شماره ی 2
****
1-اگر ممکن است سال و ماه و روز تولدت را بگو
ج: 7/10/1336
2- استان و شهر و مدرسه و دانشگاهی راکه در آن درس خوانده ای معرفی کن ج : استان فارس ، شیراز ، دبیرستان دانشگاه شیراز
3-رشته ی تحصلی ات در دبیرستام و دانشگاه چه بوده 
؟
ج : دیپلم ریاضی ، لیسانس ناقص مکانیک ، اقتصاد و مکانیک از دانشگاه های پلی تکنیک ، تهران ، ou اوکلاهما .... و سرانجام لیسانس ادبیات پیام نور شیراز
4-رشته ی تحصیلی ات چه قدر با شعر و شاعری ارتباط دارد ؟
ج : به خاطرشعر آخرش رفتم ادبیات خوندم که البته هیچ ربطی به شعر نداشت !
5- چه چیزی تو را به ادبیات ، به ویژه شعر کشانده است ؟
ج : - فقط دوست داشتم بنویسم همین !
6- از شاعران کلاسیک ایران کدام را بیش تر می پسندی و چرا ؟
ج : البته حافظ و بعدش هم حافظ و کمی هم حافظ ! حافظ هم تاریخ و هم ادبیات پیش از خود را جویده و از هضم رابع گذرانده است و هم برای همه جهان و هستی برنامه دارد !
7- از شاعران معاصر ، شعر کدام شاعرها را بیش تر می پسندی ، چرا ؟
ج : حافظ موسوی را می پسندم بخاطر محتوا و شکل مدرنش
8- نظرت در مورد روند شعر معاصر ایران چیست ؟
ج: شعر معاصر ایران در دوران گسترش قدرت بی رقیب هنرهای رسانه ای در حال بازسازی خود است و من دوستش دارم !

حتما او را می شناسید :

ادامه نوشته

نقد مفصل شعر "ری را" ی نیما یوشیج

نقد شماره ی "1"


"ری را "
***

"ری را" ... صدا می آید امشب
از پشت "کاچ "که بندآب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم می کشاند.
گویا کسی ست که می خواند...

اما صدای آدمی این نیست.
با نظم هوش ربایی من
آوازهای آدمیان را شنیده ام
در گردش شبانی سنگین؛
ز اندوه های من
سنگین تر.
و
آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر.

یک شب درون
ادامه نوشته

گپ و گفتی با شعر " انکار "  اصلان قزللو:


جا خوش کرده
به چشمی سیاه
این همه

کشیده به زیر
حتا
ستاره را
ابری که هوای باران ندارد
بارانی که
آوازش را
داده به
ادامه نوشته

چند کوچه باغ ، با حسن (زنده دل) صفورا

 

این روزها

که تابستان سرد می شود
گلبرگ های تو شعله می کشند
وگرنه این قحطی که آسمان را فرا گرفته است
زمین سرد را در فلاکت خونین خود فرو می بردیکسر

همین که نگویی پاییز و تصویرش کنی ، به گمانم به شعر رسیده ای . انگار چیزی را در میان دست هایت پنهان کرده ای ، از دیگر چیزها نشانی های می دهی که با آن پنهان ،ارتباط هایی دارد . همان "بیان کتمان" .

" این روزها
که تابستان سرد می شود"
شاید اول تو را بکشاند به کوهستان ها ! که تابستان سرد دارد ، اما واژه ی این روزها ، از این گمان به درت می آورد ! گرا که "آن روزها سرد نبوده " گویی آدمی ست که هرچه در مسیر می رود فصل هایش عوض می شود !
کمی با زاویه ی باز اگر نگاه کنی ،

ادامه نوشته

گشتی در شعر سعید صراف معیری

در نزدیکی با زمین
باد جنده ی پاییزی رنگ
برگ خیابان ها ی متروک را می شمارد

با تو نگفته بودم !
هر گل بر مزار خویش میروید!
و انگاه
مشتی از خاک گور تو را
در چشمانش پاچیدم .

به گمان من ، یک اشکال فنی در متن ها ، گاهی لذت خوانش را از مخاطب می گیرد و آن  .....

ادامه نوشته

گام به گام با شهریار عطایی در شعرش


"آسمان
در چشمان آبی
دختری
شعر می سازد

صدایی نازک
سکوت
جنگل را
می شکند

و
درخت ها
دایره وار
می رقصند."
آن چه از بند اول متن بر می آید این است که
ادامه نوشته

شعر کیوان اصلاح پذیر در نگاه اصلان قزللو

شعر کیوان اصلاح پذیر در نگاه اصلان قزللو

نترس
از آتش در درختان
آب در نی ستان
این جهان تو نیست
نه !
خواب من ؛
هک شده است :
با انگشتانی
که دکمه ها را
ازنسل اول تا نسل آخر
می شناسند
( چه آن ها

ادامه نوشته

نگاهی به شعر کیوان اصلاح پذیر:



از شعر که برگشتم
یک نفس عمیق کشیدم
اما
سینه ام سوراخ سوراخ بود
دم به هدر رفت
یک جرعه آب نوشیدم
- یادم نبود سوراخ سوراخ م –
مضحک شدم
لقمه ؟
نه نه
مرسی !
دوباره به شعر برگشتم

چون از او گشتی
همه چیز
ادامه نوشته