سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

بوم خاکستری نقاشی

می خواهم روی بوم سفید روز های نیامده ام


به رسم خطوطی که باید کشید


من هم از رنجی بکشم


که خیابان از رد پای سنگین آدم های بی هدف می کشد


از خاکستر های ته سیگارهایی که


تکرار فشار لب هایی را به خاطر می آورند و


سیگار هم کشیدنی نیست ! 




فریادی بکشم


به بلندای ایستادن روی یک کوه بلند


اما ته یک چاله آبی در  یک خیابان بن بست 



می خواهم خطوط ناصاف این آهن و دود و خیابان را بکشم


می خواهم از


حجم نا متعادل سایه با آفتاب بکشم 



کشیدنی از جنس یک ذره هوا


اما پر شِکوه ، ناله و درد


زلزله نیست


خطوط کج  و ناموزون 


عبور یک اتفاق است که لرزانده بوم را 


و درختانی از جنس سنگفرش های لگد خورده



که از آن هم ناصاف ترند 



*سیمین* 


http://www.artchive.com/artchive/m/mondrian/mondrian_gray_tree.jpg



کسی دعوت به خواندن نشد

چون که تنها یک دلگویه بود و بس



....

چه ساده این سکوت را شکستی

                   چه ساده آن سجود را شکستی

                 سجود آن عبادتت

      سکوت در رفاقتت
       
                  تمام آن که می شکست

غروب را به چهره می نشست


      همین زن دیار دور بود و بس


* سیمین *



http://images.epilogue.net/users/gonzalokenny/cry_in_the_silence.jpg