سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

رهایم کن


رهایم کن
رهایم کن بگذار آرام باشم و بمیرم
بگذار بدانم که میخواهم بمیرم که ندانم
رهایم کن بگذار بوی رهایی را با مردن بدانم
خسته ام از من رها شو
بگذار بی قراریهایم درمانی بیابند
خسته ام از قفس تاریک دلت آزادم کن
دیگر نمیخواهم کنج آن قفس تنها بمانم
دیگر نمیخواهم خانه ام در دل تو باشد و بس
میخواهم شبگرد کوری باشم که
همه جا خانه ام باشد .
رهایم کن بگذار پرواز کنم
خسته ام از تو از قفس رنگین دلت خسته ام
رهایم کن بگذار خانه ای پیدا کنم
 پر از قناریهای عاشق 



نظرات 1 + ارسال نظر
امیر.م سه‌شنبه 9 تیر 1388 ساعت 07:58 ق.ظ

خسته ام از آه و زاری
مرده ام زین بی قراری
گرچه پای رفتنم نیست
میروم با بردباری
سلام سیمین خانم
از دیدن کارهای جدیدتون خوشحال میشم
براتون آرزوی توفیق دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد