سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سطر آخر

هجای نثر هایش هنوز لحظه های خاکستریم را رنگی میکند

و چله زدن های شب نشینان را

در بزم آخرین نوحه های تکراری می شنوم

و کسی را در پی تشویش

واژه های ناخواسته ای که

چون نوزاد ناخواسته متولد می شود تکرار می کنم

و به غرور چرکین مادران شوریده بخت دچار میشوم و

هرگز از پس بوی نای حرف های به ظاهر سنجیده

عبور نخواهم داد خود را

و باز بارانی ترین شعر هایم را

نثار آدم های عطش ننوشیده عاشق نمی کنم

که ریتم حزن زدگیهای این خطوط شکسته

با خط چین های عبوری راه زندگیم یکسان بشود .

و سطر آخر دل زدگی هایم

هیچ بوی لاشه واژه های در هم پیچیده شاعران را نخواهد داد

و مانند تمام تن بازی های متعفن آدم های بی شکوه

به پایان خواهد رفت .


*سیمین - فانی *

نظرات 2 + ارسال نظر
پرنیا سه‌شنبه 16 تیر 1388 ساعت 04:23 ب.ظ http://www.parnia96.blogfa.com

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت

سعید مه تیان سه‌شنبه 16 تیر 1388 ساعت 09:42 ب.ظ

احسنت خانوم مدیر . اینقدر زیبا بود که نمی دونم چی بگم . خیلی جالب بود برام مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد