سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

گلایه

حالا چه فرقی میکند

 من باشم یا نباشم

چه فرقی میکند

بمانم یا نمانم

چه فرقی میکند

بگویم یا نگویم

اصلا چه فرقی میکند

 شعر بنویسم یا شکایت

واژه که کم بیاید

شکوه و شکایت

 رنگ شعر میگیرد

واژه که نباشد

هر نوشته ای

 خواندنی میشود

و اگر هم نشد

در دفتر خاطرات

 ماندنی میشود

 

دل که پر گلایه میشود

شعر و ترانه رنگ می بازد

هرچه بنویسی

رنگ آفتاب نمیگیرد

هرچه که بخوانی

رنگ احساس ندارد

حالا تا فردا بنویسم

بگویم

بخوانم

بسرایم

دلِ پر درد جز ناله ندارد

جز شکوه و گلایه نداند 

 

دست به قلم میبری

خم میشود

دست به کاغذ میکشی

 جمع میشود

 

دیگر با چه باید نوشت ؟

با چه باید سرشت ؟

 

حرف دلم بود

چیز تازه ای نبود

 

سردی احساس کسی بود

که از ما گذشت

 

خود میرود

و ما در آن جا مانده ایم


*سیمین - فانی *

کاری بکن

خشکیده شعر هایم در گلو

کاری بکن 


واژه هایم نم گرفته

حرفی بزن


با تو هستم

از فراتر از من دور شو

در تردید مانده ام


شب و روزم لرز کرده

از ترس بی تو ماندن

کاری بکن


تب دارد احساس دلم

کمی از سوز دلم کم کن

چاره ای کن


۸۸/۰۶/۰۷


* سیمین - فانی *




پایان من

سال به پایان نرسیده

سال من تمام شده

 

فصل به خزان نرسیده

دل من خزان زد

 

ابر به باران نکشیده

من بارانی ترین شده ام

 

                                                آی مردم  بیابید آنکه را 

                                                 عمرم را تباه کرد

                                                بهارم را خزان و

                                                چشمم رابارانی .

 


* سیمین - فانی *


http://farm1.static.flickr.com/110/311048576_5c26b6f7a1.jpg

 

 

فاجعه بهانه هایم *



شعر هایم آفتاب و مهتاب ندیده


تعبیر خالص بهانه گیری دلم شده .


شعر هایم به واژه واژه بی بهانگی هایش


لعنت فرستاده


و او ، همان او که صبح تا شب


دلم بهانه اش را میگیرد


نهایت بهانه های شعرم شده .


می خواهم بهانه های شعرم را


با یک بغل خیانت عوض کنم


و بهتون تمام بدی ها را با خود به دوش بکشم


و کم از زنان سرخ موی سینه پیدا نداشته باشم .


خیالت آرام باشد


بعد از عبور سخت ترین گریه ها


معنی جاری شدن خواهم گرفت


و چکه های خوش نامی را با


خود بار خواهم کرد


تا باز هم به تنگنا برسم .



* سیمین - فانی *



http://fc04.deviantart.com/images3/i/2005/146/6/e/waiting_for_train_II_by_superpitcher.jpg

اشک من و صدای تو



اشک هایی که غرق می شوند در من


و صدایی که متلاطم میشود در تو


دیگر اثر نخواهد داشت


روی تاریخ هایی که ورق میخورند


و اثر نخواهد داشت روی تیک تاک ساعتی


که مغز ماندنم را می جود


و روی تمام هستی خنده هایم


مشتی تلخی دوری می پاشند .


هر روز جدایی را مزه مزه می کنم


تا طعم آخرین وداع را


که به دفتر خاطراتم ستجاق خواهد خورد


و چشیدن آخرین صدایی که طنین نام من بود


را با خود کول میکنم


و هیچ باکی از نگاه تحقیر آمیز


کسانی که هرگز طعم بهانه گیری


عاشقانه را نچشیده اند ندارم


و هنوز صدای من آواز ترک شوق زدگی تو میشود


و باورم را می کشم


تا نکشم بار تنهایی و حقارت را .



* سیمن - فانی * 


http://dl7.glitter-graphics.net/pub/291/291147umvkhlkqv9.jpg



جادوی نفرینی



امشب در معرکه گیری چشم های بارانی تو *


خیس خواهم شد *


و در جادوی افیون واژه هایت خواهم رقصید *


تکه تکه های شرم نم گرفته ات را *


با خود به بستر رفاقت های *


دیگرت خواهم افزود *


و زدودن پلیدی های نگاهت را *


از سر خواهم گرفت *


آسوده با بستر نفرینی هایت *


خوش باش *


که اخرین ورق تاریخ برگشتگیت هم *


همراه من خواهد مرد .*



*سیمین - فانی *

01/06/88


http://apprehension.persiangig.com/25Z5LQS.JPG

.......

نفس شعر هایم بند می آید

وقتی تو به چشم های من شک میکنی


و خراب میشود روی سرم همه

خواستن های دلم 


میشکند قافیه و وزن شعر های من

وقتی که تو به وزن آهنگین بودنم مردد می مانی 


و تلافی همه چشم انتظاری های مرا

هر صبح

بی وفایی های تو

با دل من میکند


*سیمین - فانی *






کابوس

چرت خواب را پاره کرده ام 


     و زیر ملحفه خاطراتم 


تو را کشیده ام 


روی تمام احساس خواب آلودگیم 


       و جا مانده ام زیر یک کابوس نم زده ،


       بوی نا میدهد 


                         تکرار بی تو بودن در خواب زدگیم


و در شرقی ترین طلوع چشم تو


              رنگ آبی خوابم را برای زمزمه پرندگان 


نقش یک فنجان خالی میکنم .


شمعدانی ها هم خوابشان پریشان است 


                       وقتی که تو


مرا بی خود از بودنت


در هجوم پریشانی شب رها میکنی


حتی به نفس باران هم حسادت میکنم 


                  که او را از من بیشتر دوست داری


و باز هم چرت خواب پرید 


              من و یک کابوس تلخ بی تو ماندن



 *سیمین - فانی *


http://www.topofart.com/images/artists/Lord_Frederick_Leighton/paintings/leighton001.jpg


 

    



من و ادراک عاشقم



من به سبک جدیدی از خودم رسیده ام

 

          به توازن خطوط اشعارم ایمان آورده ام 


   و به تکراری ترین واژه ها دلخوش کرده ام

                  

                 نمی هراسم از نگاه های پر ز سئوال 


خود را در تکه های کهنه شعر پنهان میکنم 


       تا نبیند هیچ نگاهی از سنگ مرا 


پرم از احساس شعف 


و حتی شعر های پلاسیده ام را 


روزی سه بار 


غسل می دهم 


شاید که به چشم آسمان بیاید .


     پرم از عاشق شدن 


دیوانه شدن .


شعر هایم را روزی دو بار 


به خورد باران میدهم 


تا خیسی واژه هایش


        دل برهوت یارم را بترساند .


     و هنوز در پس بیکرانگی های


 شاعری کردن  مانده ام 


                    که جا بمانم در پس شوری از 


خواستن های بی منتها . 


بیچاره دل هنوز به گمانش من بد مانده ام 


خوب نشده ام 


انگار های افکارش زیاد شده .


بیچاره دلم هنوز دنبال


لنگه حرفی از ناتمامی من میگردد .


پیدا شده ام در ادراک خودم 


و فقط آنکه باید مرا هیچ میبیند.



* سیمین - فانی *