ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
و ایکاش کمی آن طرف تر از احساس تو
من خانه ای داشتم
و یا که حتی
گل بی خاری در دلت می کاشتم
من نمیدانم چطور
از این همه مهر و صفا
چشم می پوشی و از من می گریزی ؟
اما
من هنوز باغبانِ
همان باغچه کوچک دل هستم
که به روزی نتابیدن این اشعار دلم
گل آن باغچه می پژمرد
ولی امروز
از من می گریزد و
به تمنای خورشید دیگر می تازد
بیچاره من که باغبانی را
تنها برای دل او آموخته بودم و بس
و چه آسوده در این باغ می آسودم
به خیالی که او، تنها از آن من است
و صد افسوس
* سیمین *
کاش قلم هایت را هنگام مرگ در کنا ر من خاک کنی تا احساس تنهایی نکنم .. سلام . شعرت جالب بود (به عنوان یک شاعر و ترانه سرا شعرت را قبول دارم) سری هم به وبلاگ من بزن و یه نگاه به شعر هایم بنداز..با تشکر وحدت
ساده و از صمیم قلب مینویسید بانو
و این خود کاری بسیار سخت است که بسیاری بعد از مدتها تازه با هرس کردن خیلی از چیز ها بدین مرحله می رسند
دست مریزاد
موفق باشید
با مهر
سلام دوست عزیز
شعر زیبا و پر از احساسی بود
لذت بردم
موفق و پیروز و سربلند
سلام
مرسی از شعر های جالبو دلشنشین تان
باز واشد ز چشمه نوشی
همچو باران زلال ناز و نگاه
باز در جام جان من سرداد
همچو مهتاب باده ای دلخواه
خیلی زیبا بود به زلالی شبنمی بر پلکهای سوزان و به لرزش قلبی که ذره ذره از میان دنده ها بیرون میآید
پایدار باشی