سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

مردمان بی مهر شهر من

من از رعد و از این باران نمیترسم

من از طوفان سرگردان نمیترسم

من از این مردمان بی مهر و  پر آزار

از این ندیده دیده های گریان

از این ندیده دل پریشی های حیران

سخت می ترسم

خداوندا

من از گرد و غبار کوچه های شهرمان هرگز نترسیدم

اما از این بی دلی و حیرانی ها  

سخت می ترسم

خداوندا

 موج سیل آسای دریایت

به از این سیلاب جانفرسای  بی مهری هاست

خداوندا

من ا زاین مردمان سخت پریشان حال می ترسم

 

*سیمین *

 


http://usera.imagecave.com/mosivi/jim_stormy_night_at_sea.jpg

 

نظرات 2 + ارسال نظر
زن مستقل پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 11:50 ق.ظ http://independentwoman.blogsky.com/

شعر خیلی خوبی بود
هم حس خوب بود هم نگارش

ر.امید شنبه 30 آبان 1388 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام دوست عزیزم
نوشته بسیار بااحساس و غمگینی بود . معلومه دل پر دردی از این خلایق داری؟
دوست من مردم همین گونه اند . بهتره نبینی تا زجر نکشی . همه ما از این نامهربانیها آزرده ایم
موفق باشی و دوباره به وبلاگ زیبایت خواهم آمد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد