سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

شکایت یار

دلم برای این واژه های  مانده زیر لب می سوزد 

دلم به حال آن نگاه  های تلخ پر تعب می سوزد


بیچاره آن حضور جرم گرفته باران

زیر آن همه انبوه باریدن اما بی ناودان


دلم برای شوریدگی حال زار یار تنگ است

دلم برای آن شکوه های پر تلاطم پر خار تنگ است


گویا که هر روزِ من با شور و حال دگریست

او که شکایت میکند روزم با خون جگریست


همه روزش او همه تن شکایت است

برای من همه روزم با آه  و پر حکایت است 


می سوزاند و سوزاندن را چه خوب اموخته یارم

من به حال دل عاشقم هر شب و روز خون می بارم 


* سیمین *


http://varya.persiangig.com/image/kbc6iw.jpg




نظرات 2 + ارسال نظر
الهه چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 08:09 ق.ظ http://hazrateeshgh.blogsky.com/

سلام سیمین جان
خوشحالم از اشنایی با شما خانوم هنرمند وخوش گفتار
دلنوشته ات عالین کاش منم میتونستم اینقدر زیبا بنویسم..
همواره شاد وسلامت باشی
در پناه حضرت دوست

ابراهیم . چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام سیمین عزیز
چشممان را به شعر دیگری نوازش دادی
خوشحال شدم از خوندن اثر جدیدتون
شادمانه و سلامت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد