ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
گفتند ننویس
رسوا میکند واژه تو را
گفتند نگو کلامت شیدا میکند همه را
ولی مگر میشود
میشود امروز دلم تنگ باشد و هیچ با قلم سر دعوا نداشت
یا که شاید
زیر بار یک شعر خم نشد
اصلا دعوا سر چیست
که من دیوانه ام ؟ مستم ؟
که من چرا از هرچه هست رستم ؟
دعوا سر چیست ؟
سر این واژه های نفرینی من
یا این آیه های نحس آخر روز ؟
گفتند ننویس تا نخوانند
تا ندانند
اما چرا ؟
من با دلم یکرنگم
دلم تنگ میشود روزگارم سرد است
دلم فریاد کند
بیداد میشوم روی سرم
پس چرا نوشتن تلخ است ؟
پس چرا گفتن درد است ؟
پس چرا باید سکوت کرد ؟
باید هیچ نگفت ؟
باید واژه را پنهان کرد ؟
من پیدا هستم
واژه هایم پیداتر
اشک نمیریزم هرگز
اما دلم فریاد اشک است
و شاید هم هویداتر
دیر زمانیست
من و قلم و کاغذ
همخوابه شده ایم با هم
من فریاد میشوم
قلم میرقصد
و کاغذ می خواندش برای هر چشم محرمی
من بی تاب میشوم
قلم مینویسد
کاغذ حبس میکند
گفتند چیزی ننویس
همه چشم عالم میشود حریص
اما دلم ارام ندارد گویا
نمیتوان رامش کرد
دلتنگ است
بی تاب است
دیوانه است مست است
بیچاره است
* سیمین *
همون اول اول شعرتون بیشتر به دلم نشست و باعث شد تا همشو نخونم نرم و وقتی هم همشو خوندم باعث شد یادداشتی از سر تشکر و احسنت گفتن نذارم نرم
البته این رو هم عرض کنم که از متنی که در بخش بیوگرافیتون نوشتین هم خوشم اومد
قلم شیوایی دارین ولی نمیدونم چرا این شعرتون حالتی پرخاشگونه داشت
موفق باشید و روزگارتون سبز تر از پیش
سلام
حالت چطوره؟ خوبی ؟ دل نگرانتم
مراقب خودت باش و منو از حال خودت خبر کن
سلام
الان حال و هوات چطوره سیمین عزیز ؟ امیدوارم رفع کسالت شده باشه . مراقب خودت باش ...
سلام بسیار زیبا و ستودنی بود دوست من. موفق و پاینده باشی