سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

یادت هست

دیدی  چه  ساده  به  تو  دل  دادم

دیدی  که  حتی  نمیکنی  تو  یادم

آن عشق پر از شور و شرم یادت هست

خشکی لب و چشم ترم یادت هست

دیدی که مرا چگونه غارت کردی

رفتی و مرا یار حقارت کردی

خندیدن مستانه من یادت هست

گوش دادن حنانه من یادت هست

دیدی که مرا چگونه رسوا کردی

صد بار من و عشق را حاشا کردی

خلوتِ شب و گریه هایم  یادت هست

بد جنسی و دوز و کلکها یادت هست

دیدی که زحسرتت دارم میسوزم

دیدی که زمین را به زمان میدوزم

دلتنگی و بی تابی من ،یادت هست

سوزِ تب و بی خوابی من یادت هست

دیدی که خزان به آشیانه مان چه کرد

آن بادِ وزان به لانه مان چه کرد

آن قول و قرارهامان یادت هست

راستی ،اصلا تو مرا یادت هست


* سیمین  *


http://semnan.un.googlepages.com/09.jpg

نظرات 3 + ارسال نظر
sadegh چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 05:40 ب.ظ http://game.harajy.com/

قشنگ بود دستت درد نکنه

ارادتمند چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 06:36 ب.ظ

محشره!!!

صادق چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 06:46 ب.ظ http://game.harajy.com/

قشنگ بود دستت درد نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد