سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

....

بار دگر اشک شدم آه شدم ناله شدم اما چه سود راهی که رفت رفت که رفت ******************

بید مجنونی که روبروی چشم ما جلوی خانه ما خانه داشت دیشب مرد وای به حال آن پرنده که از سفر بازگردد و ببینید بید مجنون مرد

************************

بیچاره سرش هوای خانه دارد اما چه کسی هست که بگوید خانه دگر یار ندارد بیهوده چشم به آن خانه مدوز ***********************

رسوا شدنم قصه هر شب و روز کوچه و بازار شده است این آه و فغان و ناله ام ، غصه جانسوز شده است ************************

انگشتان دست من ساز میزند روی کیبورد دلم و کسی نیست دگر خوب بخواند درد این کیبورد را *************************

خداحافظ چه معنای غریبی بود ولی امروز دلم آشوب گفتن شد که اتمام همه بودن شود باز و دگر هیچ سلامی در آن سویش نباشد هیچ

*************************

به آخر میرسم آخر به آن آخر ترین آخر سزای دل عاشق هم همین است و من هم به آخر میرسم آخر

*****************


http://images.art.com/images/-/Yumiko-Ichikawa/Tulip-Simplicity--C10108794.jpeg

نظرات 2 + ارسال نظر
ارادتمند جمعه 24 مهر 1388 ساعت 02:58 ق.ظ

این شعر نیست که مهمه, بلکه احساسی که در شعر دیده میشه تعیین کننده ست..و این فوق العاده ست!

نیما.ا پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 02:16 ب.ظ

سلام سیمین
خیلی دلنشین بود،ای کاش همه می توانستند این واژه ها را لمس کنند.
امیدوارم هر کجا که هستی سلامت باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد