سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

..............

منتظر بودم کلاه از سرم برداری

نمیدانستم کلاه بر سرم می گذاری


گمان میکردم موج زلفم را شانه ای

نمیدانستم همه عمر برای رفتنت بهانه ای


دوست داشتم با تو راه جاده را بخوانم

نمیدانستم از راه تو هم خود را برانم 


چشم به راه بودم که روزی از راه برسی

نمیدانستم بی من میروی و چیزی نمی پرسی


دلم میخواست عزیز جانت شوم

نمیدانستم مهمان ناخوانده ات می شوم



حال که از من خسته ای

از عشق من بی مهابا رسته ای


برو !!

دیگر کنار موج زلف من شنا مکن

با این دل زجر کشیده ام جفا مکن


منتظر بودم کلاه از سرم برداری

نه اینکه وقت رفتن کلاه بر سرم بگذاری


* سیمین - فانی *




http://i30.tinypic.com/2lm6x3a.jpg



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد