سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

انتظار تا سحر


از احساس با تو بودن بالا رفته ام

عجب فتحی کرده ام

حالا تا فردا

باید در اوج غوطه ور باشم

من تا سحر برای

با تو بودن

در خواب زدگی هایم

غلت خورده ام و با سکوت شب پلک زده ام

و انگشت خواهش هایم را

روی گیسوی سیاه شب کشیده ام

تا به خورشید

چشمم را غسل دهم

عجب کار سهمگینیست

وقتی بخواهی

شب نداند که بی تاب شده ای

و چه سخت است

که بخواهی

بداند که تو در پرواز صبح سهیم خواهی شد


من فتح تو را در تو چشیده ام و

تو را در خود دیده ام

و به شیشه ای خواستن هایت

خطی از خود به جای گذاشته ام


باران ببارد تو بارانی میشوی

و یادگار انگشت های تمناهای من پاک

اما توبارانی شده ای


*سیمین - فانی * 


http://pofineltin.free.fr/pluie/Imgp0225.jpg

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد