سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

فصل و فتح من و تو

یک فصل مانده تا انقراض قلب من

و یک دهه تا فتح احساس تو

یک پلک زدن مانده تا ریختن اشک من

و یک قرن مانده تا غرق شدن در تو

فصل کوتاهی دارم

و روز های زیادی طول خواهد کشید فتح تو

بگذار لب پنجره احساس

کمی ورق های تقویم بپاشم

تا که شاید از گره خوردگیشان

فصل و فتح من اغاز شود

و اگر نشد تو ارزانی افتاب و

من ارزانی خزان

مبارک آفتاب باشی و

تحفه خزان باشم


*سیمین -فانی *



http://www.curbly.com/uploads/photos/0000/0002/3678/blue_candles_suncrest_45_at_flickr_large.jpg

نظرات 1 + ارسال نظر
مردی که می خندد دوشنبه 26 مرداد 1388 ساعت 05:58 ب.ظ http://themanwholaughs.blogsky.com

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد....
معلومه مثل کارمندهای دیگر دلمرده نیستید.شادکام باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد