سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

تو دوری

من که به تو نمی رسم

قدم هایم کوتاه تر از خواستن های تو شده


من که  به تو نمیرسم

گویا تو چند ماه از طلوع جلوتر مانده ای


راه رفتنت از راه خورشیدی هم سوزان تر شده


من که به تو نمیرسم

هرچه قدر هم که فرار میکنم

به سوی تو

باز گنبدی دورترم


من که به تو نمیرسم

چرا مرا تو خوانده ای ؟


من که به تو نمیرسم

دست و دلم معیوب رسیدن شده اند


پس تو کمی صبر بکن

شاید که من نفسم جا بیاید

برای رسیدنت


من که به تو نمیرسم

پس تو کمی درنگ کن

شاید که من ............




*سیمین - فانی *


http://3.bp.blogspot.com/_Jx7KMSFuaDk/R4SyI6XhdxI/AAAAAAAAAIM/3qIT7nJUON0/s320/fun-mazza064.jpg

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید مطوری پنج‌شنبه 22 مرداد 1388 ساعت 08:59 ق.ظ

سلام خانم فانی عزیز

من که به تو نمی رسم شعر ی از شوری عشق در بستری از غم است که در احساس جریان داشت ولی ای کاش میشد سبکش را ترانه میکردید خیلی زیباتر می شد.

موفق وشاد باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد