سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

به گمانم

به گمانم
باید خاطراتم را آب بکشم
نجس شده از تفکرات مسموم امروزم

به گمانم
باید شکّم را دوباره خط خطی کنم
دوباره نوشتش خطاست

به گمانم
سکته های آخر خط را باید برداشت
رقص آهنگ با تو بودن را خراب میکند

به گمانم کمی تشنه باران شده است
کویر خشک خنده های من

تو گفتی خنده هایم
چند ماهیست
6 ماه
یا که 7 ماه شده نخندیده ؟
چرا ؟

به گمانم ته نلعبکی چای احساسم
کمی قند ماسیده

پلک آفتاب هم می پرد
وقتی من به تو شک میکنم

وای به حال آسمان

به گمانم باید دست از آب تنی گذشته ها بردارم
افتاب غروب میکند من خیس میمانم

به گمانم گمانم را جایی پارک کنم
تا کسی انقدر بوق نزند برای
خستگیهای دلش

به گمانم
ته خط است
بلیط ندارم
خانم
آقا بلیط خواب چند است

چند ماه میخواهم

به گمانم
این روز ها
را هم باید از نو بسازم
کسی مهمان خانه نا امن من نمیشود

به گمانم دیگر
از روی ترحم هم کسی سکه ای
در کاسه گدای شعر هایم نمی اندازد

به گمانم باید دست خالی برگردم

شب به خیر
فردا
آفتاب که آمد
بگویید
بلیط چند ماه خواب را دزدیدم از لای
کاغذ پاره های مردم

میخوابم شاید که بیدار شدم
غروب کرده باشد خاطرات تلخ امروزم


*سیمین - فانی *


نظرات 1 + ارسال نظر
دوست چهارشنبه 21 مرداد 1388 ساعت 08:45 ق.ظ

هوای تو گذرا نیست
بوی تو گذرا نیست
گمانم شاعره عاشق ما دلش کمی گرفته است
شاید هم بیشتر از کمی دلش گرفته است
به تو حسادت میکنم
چه سخاوتمندانه احساس درونت را جاری میکنی بر کاغذ سپید
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد