سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

چه کسی در راه است


کسی آمد سنگی پرتاب کرد

مرداب دلم آشوب شد

یاس کبود بی تحرک در دلم جنبید

پرنده ای پرواز کرد

و همه احساسم تکانی عجیب خوردند

من نمیدانم چه کسی در راه است ؟

شاید آن قاصدک

شاید آن شاپرک

من نمیدانم که چرا ولوله میخواند در دل

چه کسی خواهد آمد

و آبگیر نگاهم چه زلالی شده است

تیک تاکی و زمان و همگان میگذرند

آیا کسی در راه است ؟

من نمیدانم اگر آمد با کدام گل تار زده ام پذیرا باشمش ؟

اگر آمد چه بگویم ؟ چه بخواهم ؟ یا که اصلا چیزی باید گفت ؟ چیزی باید خواند ؟ چیزی باید خواست ؟

تو بگو مسافرم

من کجا و تو کجا ؟

این دل مردابی من کجا و قدم پاک مطهر تو کجا ؟

من پریشانیم از آمدنت نیست هرگز

من پریشانم که زلف جلبگ زده ام چکونه آنروز روان باشد و صاف ؟

من پریشانم که دست پینه بسته سردم را

چگونه آذین کنم تا نخشکاند سبزی دستان ظریفت را

نمیدانم چه کسی در راه است

ولی دل مرداب زده ام آشوب است


*سیمین - فانی *


http://mindanao.globat.com/~iranwarez.net/files/g0hyvyira176hx5qaoe1.jpg

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد