ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
مرداب دلم آشوب شد
یاس کبود بی تحرک در دلم جنبید
پرنده ای پرواز کرد
و همه احساسم تکانی عجیب خوردند
من نمیدانم چه کسی در راه است ؟
شاید آن قاصدک
شاید آن شاپرک
من نمیدانم که چرا ولوله میخواند در دل
چه کسی خواهد آمد
و آبگیر نگاهم چه زلالی شده است
تیک تاکی و زمان و همگان میگذرند
آیا کسی در راه است ؟
من نمیدانم اگر آمد با کدام گل تار زده ام پذیرا باشمش ؟
اگر آمد چه بگویم ؟ چه بخواهم ؟ یا که اصلا چیزی باید گفت ؟ چیزی باید خواند ؟ چیزی باید خواست ؟
تو بگو مسافرم
من کجا و تو کجا ؟
این دل مردابی من کجا و قدم پاک مطهر تو کجا ؟
من پریشانیم از آمدنت نیست هرگز
من پریشانم که زلف جلبگ زده ام چکونه آنروز روان باشد و صاف ؟
من پریشانم که دست پینه بسته سردم را
چگونه آذین کنم تا نخشکاند سبزی دستان ظریفت را
نمیدانم چه کسی در راه است
ولی دل مرداب زده ام آشوب است
*سیمین - فانی *