سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

پرنده مرا یادت هست ؟

پرنده مرا یادت هست ؟
من سیمینم
همان عاشق دیروز
چه دلم مست بود و عاشق
چه رخم سرخ بود و گلگون
ولی حالا سردم
آنقدر سرد که می میرم گاهی
چه کنم ندارم دیگر
به پس کوچه های عاشقی راهی
پرنده مرا یادت هست ؟
من همان حیران دیروزم
که امروز فراموش کرده ام خود را
مرا یادت هست قناری ؟
من سیمینم
همان دریای طوفانی
همان پر شور رازهای نهانی
کسی یادش هست ؟
من همانم که دلم آشوب میشد
روحم فریاد میزد
عشق را با خود آواز می کرد .
من همانم که بوی دست عشق را تا صبح همراه بودم
من همانم که دلم پر می کشید در آسمان عاشقی 
پرنده مرا یادت هست ؟
من پرواز را از یاد برده ام
سردم
دریای دلم آشوب نیست هیچ
من عشق دلم خاکستری شده است
هیچ آتشی نیست در آن
پرنده یاریم ده
باد سرد فلاکت مرا خواهد برد
میهراسم یاریم ده
بگذار پرواز در آسمان عشق را
بازهم بخاطر بیاورم
پرنده یاریم ده
یاریم ده
سردم آنقدر سرد که می میرم گاهی


"سیمین - فانی "


http://www.aftablog.com/uploads/m/mashooghe-siyahi/12271.jpg

نظرات 2 + ارسال نظر
ناشناس دوشنبه 18 بهمن 1389 ساعت 10:26 ب.ظ

واقعا اشعار زیبایی دارید!
اجازه میدید تو وبلاگم بذارم?

یاسین دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 05:24 ب.ظ http://halanieh.blogfa.com

سلام
وبلاگ خیلی زیبایی داری
شعرتم خیلی خیلی قشنگ بود

خوشحال میشم به منم سر بزنی
منتظرتم بیا و در مورد نوشته های منم نظر بده !
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد