ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
تو گویا سفر کردی
از من و من گذر کردی
از خواهش تن حذر کردی
نکند عطر تن من مستت بکند ؟
نکند خواهش بدنم بی هستت بکند ؟
تو کوله بار سفرت عاشقانه بود
واژه های راه نرفته ات عارفانه بود
زمزمه خواستنت صادقانه بود
نکند گولت بزند بی شرمی تنم
نکند نیمه راهت بکند بی حیایی بدنم ؟
مسافر چشمم بودی و از راه رسیدی
سفر کرده واژه هایم شدی و جاده ها دریدی
بی قراری ها کردی ، جانفشانی ها کردی
نکند بیمارم شوی ؟ مست و پریشانم شوی ؟
من کوله بار سفرم پیشتر ها بسته بود
راه و مسیر رفته ام پیموده ماه و هفته بود
نکند راه تو را کج بکند رد پای خسته ام ؟
نکند تار و پود راه رفته را نارج بکند چشم بسته ام ؟
من بی قراری نمیدانم ، بی تابی نمیدانم برو
من همزاد یک بادم
گذر خواهم کرد
نکند باد شوم ، در بکنم رخت تننت ؟
نکند مست شوی دیوانه شوی با عطر تنم ؟
نکند بی هست شوی از شرم بدنم ؟
*سیمین – فانی *
زیبا است.
آفرین بر قلمت که بی اختیار همزاد توشده.
و آنچنان مست در پیچش صفحات راه گم میکند
که خود کرده را تدبیر ی نیست.