خیلی ها مثل من دست از شعر گفتن کشیده اند گویا به بن بست بدی خورده اند به دود سیگار رسیده اند خیلی ها مثل من به این و آن نگاه می کنند و بس چیزی نمی سرایند و می گویند همین است که هست آخرش چه ؟ بهانه که نباشد شب همان شب بی ستاره و به خواب رفتن تنها راه چاره . حالا اگر خواستی بی تاب شوی دنبال راهی گشتی تا که بی خواب شوی دفتر دیروز و دیروز تر ها را مرور کن لحظه های رخوت و سستی ات را پر از شور و سرور کن باور کن آن روز های دیوانگیت را بی پناه و راه ماندن و بیچارگیت را باز هم آخر یک نفس تازه کردن می مانی که بدزدد خواب تو را یا که آن شعر های ناب تو را * سیمین * |