لحن تازه عشق

نگاه کن !


چه به من می آید


این لبخند که روی صورتم می دوید


امروز با بودنِ تو



نگاه کن !


چه چشم هایم بازیگوش شده بودند


وقتی تو می خندیدی .



چشم بگذار


می خواهم برای همیشه


لبخند روی صورتم بدود


و من برای پنهان شدن


پشت التماس های تو


بازیگوشی کنم .


تمامِ من تمام می شود


اگر باز تو فکر رفتن بکنی 


و همه خواستنم له می شود


اگر باز فکر نگفتن بکنی .


می خواهم برای یک بار


باور بکنم


که تو با من جمع می شوی 


و لابه لای با من بودنت


لحن تازه ای برای زیستن می شوی .


نگاه کن 


چه پریشانیت


تاب می دهد قصه با تو ماندن را.


من این قصه را دوست دارم


که تو باشی


خنده باشد


و لحن تازه ای از عشق هم .



* سیمین*