آسمان را قاب گرفته ام و لبخندی که تو از ته دل به پنجره ، عیدی خواهی داد به صدای جیرجیر درب چوبی گره می زنم و خواب دیشب شاپرک را برای تو تا صبح تعبیر می کنم . انگار میهمان داریم صدای شکوفه خاتون های بهار گوش غصه هایم را کر کرده و از رقص ماهی های تنگ های دایره ای یک عکس برای چشم هایم می گیرم . وای از اتوبوس آخر جا مانده ام حالا با پای پیاده همه سبزه های باغچه های خیابان را زیر رد پایم قایم می کنم و با خودم پای سفره هفت سین می برم * سیمین * |