می خواهم راهی بشوم

صدای نبض باران را نمی گیرد کسی  

 

می شورد دلم را این هوای دلواپسی 

 

باید که راهی بشوم  


باید از این همه وابستگی خالی بشوم  


دست صداقتم را کسی شاید بگیرد امروزِ روز  


شاید بسوزد دل او از اینهمه آه و سوز  


از اینهمه تنهاییم خسته شدم   

 

مثل مرغی،  بال و پر بسته شدم  


چرا کسی حرفی از هوای تازه نمی زند باز  


چرا کسی اینجا حرف تازه ای نمی کند آغاز 


 

امروز مثل دیروز بود و  


فردا مثل امروز خواهد بود  


هوای خانه کمی تنگ است  


دل ها مان برای کمی آواز هم در جنگ است  

 

می خواهم راهی بشوم   


مثل باد هرجایی بشوم   


می خواهم از خود و خاطراتم  

  

بگذرم و دوباره آنجایی بشوم  


سد راهم نشوید   


می خواهم بروم باز آوارۀ جایی بشوم  

  

*سیمین*  

 

http://www.sharemation.com/pedram1/12527.jpg