صبح سپید

این جا رسم بر این است


بر زمانه سلامی بکنیم


پشت پنجره به آفتاب نگاهی بکنیم



این جا رسم بر این است


به سپیده لبخندی بزنیم و


با ترنم روز صفایی بکنیم



نه که حسرت به دل یک صبح سحر


زیر یک خاطره وا مانده باشیم و


هیچ نگاهی نکنیم



نه ! 


اینجا رسم بر این است


که آفتاب خدا هم پیدا نبود هیچ اگر


باز هم ماجرای صبح را باور بکنیم



چه رسم عجیبی دارد این صبح سحر


با دل آن پرندۀ از قفس زده پر



به نگاهی از آسمان دل خوش کرده 


به جرعه ای  از قطره باران منقار پر کرده



اینجا رسم بر این است


هر صبح سحر


لب لبخند زنی


بلرزاند دل خورشید را


امید دل مردی


برقصاند صبح سپید را



اینجا رسم بر این است


به امروز سلامی بکنیم



* سیمین *



http://www.bethgalston.com/images/MirrorPiece_63.jpg