من به اصالت این شعر ها
که می خوانم
شک دارم
نه مادرشان را می شناسم
نه پدر و برادر و خواهرانشان را .
من به اصل این واژه ها مشکوکم
مثل یک سیب گاز زده می ماند گاهی
که یک رد دندان
ولی بی اثر از طعم یک لب
در یک سبد پر از ادعا
جا مانده باشد..
من به این شعر ها که
هر روز این مردمان
به هم می بافند مشکوکم .
من در صف یک نانوایی هم دیدم
پیرزنی
به جای آن دعاهای مرسوم
هر یک آن دانۀ آبی را که می انداخت
واژه ای زیر لب می گفت
شعر بود یا ناسزا ؟
من به آن ثنا هم مشکوکم
نکند خدای ما هم شاعر بوده
یا که او هم با واژه عشق بازی کرده
من به خدا هم ..........
* سیمین *
|