ساز هایی که کوک نمی شود
و دست هایی که ریتم هیچ سازی را
به خراش نمی کشد ،
دلم را آشوب می کند .
تکرار همه هجای نت ها
سخت مرا درگیر یک اتفاق کرده .
و چشم هایم را که می بندم
آواز ننواخته یک حس را
هزار بار تکرار می کنم .
انگار من با یک کوک نا موزون
همه خودم را باخته ام
و با یک شعر بی قافیه
بار ها در خود پیچیده ام
و به وزن هیچ شاعری
ایمان نمی آورم
رقم زده ام گله هایی را
در بطن باور هایم
و من سخت درگیر یک
ساز به آهنگ ننشسته
و یک شعر به وزن نرسیده ام
* سیمین *
|