یک طلوع دیگر

چه باور های باور نکردنی از سر من گذشت


و چه غوغایی را


در چشم هایم به نظاره نشستم .


لحظه های عمری بود که می گذشت


و صدای ناله ای که فراخوان تنم می شد .


چه شکار لذیذی برای شب زنده داری های غم بودم


و چه افسون پریشانی


برای هرزگی تمنا شده بودم .


حالا باز هم


یک طلوع دیگر است


به فراخی التهاب دیروز .


شروع دیگری در من دمیده


و باید رفت


تا به قصه های دیگر عمر پیوست ...


* سیمین *


http://www.pnu-club.com/photo/images/11udu.jpg