من نظر کرده آن چشم سیاه زیر یک خروار اندوه گناه
از خود و خود بیزارم
من حرمت این نام کی شکستم که چنان هستی تودر پی آزارم ؟
من نظر کرده یک فوارۀ خواهش ِ پردردم کی می شود
دور شود اندوه از دل سردم ؟
به چنان واژه تلخ
دلم آزردی که دگر
هیچ نتوان گفت و شنفت
تا به کی
درد این آزار به تن باید سفت ؟
* سیمین *
|