همه انتظار می کشند و من روزی بیست هزار بار انتظار با تو بودن را می جوم .
همه انتظار می کشند و من انتظار را چون سیگار دود می کنم و در ریه التماس هایم فرو می برم به امید آن که روزی تنم پر شود از سمی به نام ......
همه انتظار می کشند و من روزی سه وعده انتظار را می بلعم و به تکرار این جویدن و دود کردن و بلعیدن خو می گیرم تا انتظار ، از فعل کشیدن آزاد شود و من از فعل خواستن تو
* سیمین *
|