کمی انسان بمانیم

 

ما آدم ها گاهی آنقدر در تن افکار پوچ و بیهوده امان پیچ می خوریم

که گاهی یادمان می رود

 دیروزترها  به دور از همه نگاه ها، کوچه باغی در تنهایی امان ساخته بودیم 

و گاه گاهی صفایی داشتیم

یادمان می رود گاهی برای دلمان شعری می نوشتیم و می سرودیم،

 گاهی با گنجشک های خیالمان پرواز می کردیم .

ما آدم ها آنقدر در تن بی هدفی مان چون کرم ابریشمی تار می تنیم که

گمانمان یادش می رود

 به چه آسمان هایی که سفر نکرده بود .

گاهی قرار هایمان را با چشممان فراموش می کنیم

گاهی تمام آن دیوانگی کردن های موی پریشانمان را در باد

به دست فراموشی می سپاریم

انگار دیروزی نبوده است که شاد بوده باشیم

انگار همیشه همین کنج عزلتی بوده که امروز برای خود ساخته ایم

فکرش را بکن

کمی آنطرف تر از نگاه تو

کمی بالاتر از افکار تو

نگاهی سخت ویران تو شده و آن بالاتر از فکر تو کسی  تمام روز و شب

به تو فکر می کند

فکرش را بکن تو روزی تمام هوش و حواس خیال او بودی ....

ما آدم ها گاهی فراموش می کنیم

تمام روز بهانه امان بود و تمام آفتاب دلخوشی امان

فراموش می کنیم در تن یک خاطره هزار بار تکرار می شدیم

چه ساده از یاد می بریم همه عاشق بودنمان را

چه ساده از یاد می بریم دیوانگی کردن هایمان را

ما آدم ها گاهی از خلقت باران هم چشم می پوشیم

از بوی نفس یک شبنم هم فرار می کنیم .

ما آدم ها آنقدر در تن بی فرجامی امان گم می شویم

که تن پوش احساس انسان بودن مان را گم می کنیم

و هیچ از عریانی بی سرانجامی امان هم نمی ترسیم

چه گوارا می نوشیم حس نا امید بودن را

و چه لذیذ می چشیم طعم فلاکت افکارمان را.

ما آدم ها از فرط خود نبودن

به انقراض یک حادثه تلخ می اندیشیم و

بعد

انتهای یک اتفاق می شویم .

تمام رد پاهای رفته را فراموش می کنیم

و به دست یک نسیم می سپاریم و

دریغ از  اینکه لجاجت بودنمان بیش از یک عبور ساده است .

ما آدم ها چه ساده همه خواستن های دلمان را می جویم و هرگز

به زبان اشاره به خودمان یک واژه ناب تقدیم نمی کنیم .

ما آدم ها گاهی یادمان می رود که آدم بودیم ....

آدم برفی های بیچاره بیشتر از ما آدم ها یادشان می ماند

هر زمستان که

کسی نام آدم به آن ها داد

با وجود تمام دل نداشتن ها و عاشقی نکردن هایشان ..

چه بیهوده در خودمان می پیچیم

چه بیهوده در نگاهمان

نقشی از نیستی می بافیم .

چه سخت شده زیر بار همه افکارمان برویم

چه سخت شده بارور کردن عشقمان هر روز جان کندن هایمان

ما آدم ها گاهی فراموش می کنیم که کم از آدم برفی داریم شاید

ولی هنوز هم در کوچه باغ های خاطرات کهنه

فواره ای هست

خاطره ای هست

مردی هست و زنی هست

که بی گمان خاطراتش را به باد می دهد و

تمام هستی اش را

در خود تنهاییش نیست می شود.

ما آدم ها گاهی تن یک رویا را می جویم

و آخر که به رویایمان رسیدیم

تن پوشی از تحقیر به تنش می کنیم و باز فراموش می کنیم

همان رویای چندین ساله امان بود.

ما آدم ها گاهی سخت فراموش می شویم

و خودمان سخت فراموش می کنیم

لب پنجره احساسمان

مردمانی هستند که تشنه کمی انسان بودنمان هستند

کاش یادمان بماند ما انسانیم

 

http://www.myimagehosting.com/pic.php?u=2365P3mX8&i=48508