مرز نبودنم

تمام مرز های نبودنم

در نگاهت  پر شده است

و همان آب باریکۀ

عاشقی کردنم را هم قطع کرده ای


همه پلک زدن شعر هایم  کور است

و همه در انتظار یک واژه ماندن را هم

از من دزدیدی


و من در تقلای

با تو ماندن

بیهوده خود را طعمه فردا می کنم


هیچ کور سویی هم نیست

و هیچ انزجاری بدتر از

ربوده شدن

احساس من با تو نمی شود 


*سیمین*


http://www.2ql.net/uploads/1237920688.jpg


20/10/88