آی مردم کمی مهربان باشید

آی مردم

کمی مهربان باشید

باران نه برای شستن رد پای خاطره هاتان بود که بارید

باد نه برای پریشان کردن افکارتان بود که وزید

دست این قاصدک بیچاره نبود که

تا به نفسِ زنی آغشته شد پر پر شد


آی مردم

کمی مهربانتر باشید

سزای باران، چتر بی مهری شما نیست 

که با هر باریدن آن چتر به بالای سر میبرید

سزای باد فرار از زوزه دلسوزش نیست

که تا می وزد خروشان می شوید


آی مردم 

روزگار اگر هم سخت است

کمی آهسته به این

رفتن بی امان آفتاب خیره شوید

چه گناهی دارد آفتاب

که به جرم دلواپسی شما باید

تا به غروب در انتظار یک نیم نگاهی باشد؟


آی مردم

لحظه ها جاریست

عمر هم کم کمکی باقیست

بیاید مهربان باشیم

بیاید به یاد باران

کمی مثل یک واژه آسان باشیم


تا به کجا اینهمه سخت اینهمه کوه بودن ها ؟

تا به کی اینهمه احساس غرور و اینهمه احساس ابدی بودن ها ؟


بیایید اگر عاشق نیستیم

و عاشقی کردن را نیاموخته ایم

دست مردی که به حال دل خود

به زانو افتاد

به مهر بفشاریم 


و زلف زنی که به ذلت پریشان شد

  شانه ای با مهر بزنیم


آی مردم صفای دلتان ناپیداست

کمی مهربان باشید

و گاه گاهی دلتان را رو به آفتاب خدا پهن کنید

و هیچ برای روزی که گذشت

روی غروب آفتاب قدمی از بی مهری نگذارید


آی مردم

یادمان نرود

عشق نطفه ای زد

تا که ما نطفه آن مادر خوب شدیم


* سیمین *



http://love.webphoto.ir/photos/lo137631.jpg