ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
من به اصالت این شعر ها
که می خوانم
شک دارم
نه مادرشان را می شناسم
نه پدر و برادر و خواهرانشان را .
من به اصل این واژه ها مشکوکم
مثل یک سیب گاز زده می ماند گاهی
که یک رد دندان
ولی بی اثر از طعم یک لب
در یک سبد پر از ادعا
جا مانده باشد..
من به این شعر ها که
هر روز این مردمان
به هم می بافند مشکوکم .
من در صف یک نانوایی هم دیدم
پیرزنی
به جای آن دعاهای مرسوم
هر یک آن دانۀ آبی را که می انداخت
واژه ای زیر لب می گفت
شعر بود یا ناسزا ؟
من به آن ثنا هم مشکوکم
نکند خدای ما هم شاعر بوده
یا که او هم با واژه عشق بازی کرده
من به خدا هم ..........
* سیمین *
===================================
سلام اول...از یک دوست
ضمن تقدیر از احساس و قلم زیبای شما..
در وبلاگ کوچه های قلبم به انتظار محبت شما یار همراه هستم.
به امید دوستی های پایدار...
===================================
من به شک کردن هم مشکوکم
مشکوکم که وقتی کسی شک میکند واقعا مشکوک است یا اینگونه می نمایاند تا دیگران را وادار به خطا کند؟!
زیبا بود دوست من
شک نکن
بیگمان جایی در صفر ِ آفرینش
خدا هم عشق بازی میکرده با تک تک واژهها
تا دستانش
رشته رشته رشته
در محاق چهار عنصر
حوایی آفریده تار و پودش از "سیم"
و کلامش زرین
شعر میگوید حوا در گوش خدا
و خدا مینگرد، میبیند
و خدا میبوید سیب کلامت را ...
دوست خوبم
سلام
به تو بابت این شعرهای زیبای تبریک میگویم و از خواندنشان واقعن لذت میبرم.
پاینده باشی
سیمین بانو سلام
ممنون که به پنجره ام سر زدی
ممنون که خواندی ام
و چه خوب که نوشته هایم را دوست داشتی
شعر هایت از حس عاشقانه ی لطیفی لبریز است که
دوستشان دارم و به دوباره و دوباره خواندن دعوتم می کنند
بنویس عزیز و باز هم بنویس
با مهر و سلام
لیلا