زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام
درباره من
"به نام خدا"
زمانی شروع به نوشتن کردم که احساس کردم قلمم را خوب به رقص در می آورم با سازی که از حرف های دلم کوک میکنم
زمزمه هایی میکردم و روی کاغذ سفید با یک قلم نظاره گر رقص موزونشان میشدم
گاه گاه زمزمه هایی هست که هر آدمی اگر دستی به قلم برده باشد دوست دارد برای خودش و یا آن دلیلی که باعث نوشته شدن این واژه ها شد بنویسید
من هم ساده آغاز کردم و ساده اخت گرفتم و ساده ادامه دادم
گاهی شنیدن صدای پرنده ای یا دیدن پیر مرد بیچاره ای یا که حتی دیدن یک عاشق آواره ای
مرا وادار به نوشتن می کرد
ساده بگویم نوشتن را دوست دارم
اگر حتی ساده تر هم بخواهم بگویم
بی کلک و ریا قلم فرسایی میکنم فقط و فقط برای دل خودم
ادامه...
... و خیابان را نگاه می کنم که پای به پای تو از من فاصله می گیرد فراموش کرده بودم که من روی لحظه لحظه ی این سنگفرش دنبال جای پایی می گردم که تواش بنامم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دل نوشته هات اگه به قلمه خودته قشنگن
کمتر شعرهایت را خوانده بودم
...نمیدانم چه شد تا اینجا هم آمدم
چند تا از شعرهایتان را اینجا هم خواندم
احساستان زلال است
بهتان تبریک میگویم
سلام
خوبی؟
آپم بیا
منتظرتم[گل][گل][گل]
... و خیابان را نگاه می کنم
که پای به پای تو از من فاصله می گیرد
فراموش کرده بودم که من
روی لحظه لحظه ی این سنگفرش
دنبال جای پایی می گردم
که تواش بنامم