ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
کمی از تو در خودم با فته ام
و کمی درحض یک مزه مانده ام
چه شیرین بود این طعم و چشیدن ها
ولی افسوس
جیره فردامان
به یک اتفاق مربوط می کند خود را
و در بساط یک صبحگاهان
شاید کمی از یک التهاب باقی مانده باشد
و وای چه دل انگیز است آن طعم
که من بلعیده بودم
و در هیجان افسون مانده بودم
وای چه هوس انگیز بود
این کهنه بوسه آخر
* سیمین *
به یک اتفاق مربوط می کند خود را
این خیلی ایراد دارد می توانی فکری به حالش بکنی ؟ من که چیزی به ذهنم نرسید.
نوشته ای صبحگاهان اما این خیلی لحنش آرکائیک است می شد بنویسی سپیده دم. بهتر است لحن شعرهایت را کمی ساده تر و یک دست تر کنی .گاهی کلماتی انتخاب می کنی که خیلی سنگینند.
این شعرت هم پر بود از احساسی که صادق است و اینکه از نظر زبانی مشکلاتی دارد چیزی است که با بازنویسیهای مدام که فقط کار خودت است قابل ترمیم است
سلام سیمین جان
نوشته هات خیلی قشنگ هستش اگه مکتوب هم داری بهم بگو برم بگیرم