سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

کاش ......

کاش می گذاشتیم

در خانه دلمان

هوای ماندن بیشتر جاری می شد


در پس یک پنجره در حسرت آفتاب

بیشتر خورشید پیدا می شد


گلدان احساسمان کمی

با خدا آشنا می شد


کاش می گذاشتیم

اگر نور امیدی هست

بماند در پس یک خواهش پاک


و یا حتی

کاش راه باران را

برای غسل یک توبه

از عاشق نشدن باز می گذاشتیم 


کاش می گذاشتیم

زیر آوار این واژه و شعر

چند قلم از شادی و نور پر می کشید


از دل آن حس حضور

یک فنجان  شوق و شور سر می کشید 


کاش می گذاشتیم

اگر راه رفتن جریان یافت

راه برگشت جاری تر می شد


و اگر در پس یک نیم نگاه خواهش

پاکی بود

کسی باز هم می فهمید


کاش دلمان پر بود از شور و ماندن ها

از تاب و از عشق گفتن ها


ولی افسوس

رسم دوست داشتن ها


زجر سختیست

که هر فرهاد کوه کنی را

زیر بار تمنا خم می کند


از برای یک روز بیشتر ماندنش

در خودش کم می کند


کاش می گذاشتیم

شعر شیرین و لیلی هایمان

تلخ نباشد هرگز


یا اگر بود

مرگ فرهاد و مجنون هایمان 

زجر نباشد هرگز


کاش می گذاشتیم


* سیمین * 



http://img33.picoodle.com/img/img33/9/10/7/f_o16m_ca0eec3.jpg




نظرات 1 + ارسال نظر
................... شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 11:33 ق.ظ

بی تو هر لحظه برام حادثه ی مردنمه
وقت بی حوصلگی لحظه ی پژمردنمه
تو برام نوری و من کاکلی توی قفس
وقتی تنهام میزاری تنهایی افسردنمه
توی آیینه برام خورشید رو کاشتی که بیام
قفس رو آخر این جاده گذاشتی که بیام
مگه تقصیر منه عشق تو تقدیر منه
مگه تقصیر منه عشق تو تقدیر منه
مگه تقصیر منه عشق تو تقدیر منه
مگه تقصیر منه عشق تو تقدیر منه
مگه تقصیر منه عشق تو تقدیر منه
د
د
د

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد