سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سکوت

کمی سکوت کنیم
شاید طعمش با همه آن بی قراری ها فرق داشته باشد
کمی سکوت کنیم
شاید طلوع احساس را سبب شود
کمی سکوت کنیم
شاید طعنه باران به زمین به گوشمان برسد

طاقت آفتاب تمام شد
بس که تابید و
کسی هیچ ندانست پر سوز است دلش  .

طاقت باران طاق شد و
کسی هیچ نبویید عطر بارش آنرا  .

صبر ستاره تمام شد
بس که درخشید و
کسی هیچ ندید سوسوی بی تابی کردنش را .

کمی سکوت کنیم
شاید امروز همان اوج بوییدن آفتاب باشد.
شاید امروز روزِ چشیدن طعم باران باشد .
 

کمی سکوت
به هیچ جای دنیا بر نخواهد خورد
اگر زبان به دهن بگیرد
این بی تابی هر روزِامان

کمی سکوت کنیم

شاید امروز
شاید حالا
کسی دچار واژه ها و بی تابیمان باشد .


* سیمین *



http://images.epilogue.net/users/gonzalokenny/cry_in_the_silence.jpg

نظرات 3 + ارسال نظر
بهمن خاموش دوشنبه 7 دی 1388 ساعت 01:01 ب.ظ

همیشه متاوت تر از قبل زیبا مینویسی.

ارادتمند سه‌شنبه 8 دی 1388 ساعت 03:07 ق.ظ

خدا را شکر...
همه دلنشین...
.
.
.

گاهی سکوت بزرگترین قدرت هاست! "مثل آفریقایی"

bahman چهارشنبه 9 دی 1388 ساعت 08:40 ق.ظ

بگشاییم کفتران را بال
بفروزیم شعله بر سر کوه
بسراییم شادمانه سرود
وین چنین با هزار گونه شکوه
مهرگان را به پیشباز رویم
رقص خوش پیچ و تاب پرچم ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد